این خواهرمان در انگلیس، جزء نیروی پلیس هستند و با وجود اینکه حجاب داشتن در اروپا عادی نیست، حجابش را حتی با لباس کار حفظ کرده است. بد نیست بدانید که ایشون میگه: «حجاب من برخی رو به واکنش وامیداره و به من رو به بن لادن منسوب میدونند!»
ولی حجاب داشتن در ایران و کشورهای اسلامی، عادی است، ولی برخی خانمها از ترس اینکه دیگران «امّل» بنامندشان، از حجاب فراری هستند!
|
به گزارش شیعه آنلاین، روزنامه آلموندو چاپ اسپانیا در شماره روز پنج شنبه دو هفته پیش(28 آبان 1388) خود از مسلمان شدن یک دختر 19 ساله یهودی در شهرک کرمئییل در شمال سرزمین های اشغالی خبر داد.
روزنامه آلموندو در ادامه این مطلب خبر نوشت: این دختر یهودی تبار که "مارو داویدیو بیچی" نام دارد اعلام کرده که در پذیرفتن دین مبین اسلام کاملا به طور آزادانه تصمیم گرفته و پس از آن حجاب بر سر کرده است.
این روزنامه اسپانیایی همچنین به نقل از این تازه مسلمان شده نوشت: من به خوبی میدانم و اعتراف میکنم که مسلمان شدنم خشم بسیار زیاد یهودیان را بر می انگیزد و آنان را غمگین و ناراحت خواهد کرد.
"مارو داویدیو بیچی" در ادامه افزود: من یهودی به دنیا آمدم از همین رو با مسلمان شدنم، خیلیها مرا خائن می دانند و معتقدند کاری که من کردم، دیوانگی است. برخی نیز می پرسند که چگونه این کار را کردی؟! و چگونه توانستی اجداد یهودی خود را فراموش کنی؟!
او در ادامه گفت: از سن 13 سالگی نظرم به قرآن کریم جلب شد و از همین رو به آن اهمیت می دادم. از همان زمان پرسشهایی بسیاری برایم به وجود آمد که به دنبال پاسخی برای آنها میگشتم اما این پاسخها را در دین یهودیت نمییافتم. اولین باری که به مسجد رفتم، بعد از خارج شدنم، احساس کردم که قلبم پاک و تمیز و صاف شده از همین رو احساس راحتی بسیار زیادی به من دست داد. فهمیدم که می توانم تمام پاسخهایی را که میخواهم در دین اسلام بیابم.
روزنامه آلموندو همچنین نوشت: "مارو داویدیو بیچی" اکنون تمام اعمال و واجبات دین مبین اسلام را انجام میدهد و دین یهودیت را به طور کامل رها کرده است. او حجاب میپوشد، قرآن کریم تلاوت میکند و این چنین کارهایی که او می کند به مثابه زلزله ای در خانواده او بوده است.
این روزنامه اسپانیایی در ادامه افزود: "مارو داویدیو بیچی" تلاش کرد که پدر و مادر خود را نیز به دین اسلام دعوت کند اما آنان گفته اند که در دین یهودیت راحت هستند و تمایلی به تغییر دین ندارند.
در همین راستا منابع آگاه رسانه ای اعلام کردند که نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی با روش های مختلف در حال شناسایی و رایزنی با جوانان یهودی در خارج از سرزمین های اشغالی هستند تا آنان را از ازدواج با دختران غیر یهودی منع کنند، زیرا مسئولان صهیونیستی معتقدند با ازدواج افراد یهودی با غیریهودیان، دین یهودیت به خطر می افتد.
http://shia-online.ir/article.asp?id=8509
|
از علامه جعفری می پرسند چی شد که به این کمالات رسیدی ؟!
ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میکنن و اظهار میکنند که هر چه دارند از کراماتی ست که بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده :
ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که ، در جشن ها و ایام سرور ، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتیم ، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم . یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی ، که نجف آبادی بود ، معدن ذوق بود . او که ، می آمد من به الکفایه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او قرار می گرفت .
آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (10 الی 21 مرداد ) که ما خرما پزان می گوییم نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم می شد . آنسال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که ، عربهای بومی را اذیت می کرد ما ایرانیها هم که ، اصلا خواب و استراحت نداشتیم . آنسال آنقدر گرما زیاد بود که ، اصلا قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود . تقریبا هم مخروبه بود . من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم . اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود . گرما واقعا کشنده بود ، وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که وردست نان را از داخل تنور بر می دارم ، در اقل وقت و سریع !
با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع ، در بغداد و بصره و نجف ، گرما ، تلفات هم گرفته بود ، ما بعد از شب نشستیم ، شربت هم درست شد ، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که ، کتابی هم نوشته بنام « شناسنامه خر » آمد. مدیر مدرسه مان ، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود ، به آقا شیخ علی گفت : آقا شب نمی گذره ، حرفی داری بگو ، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد .
عکس یک دختر بود که ، زیرش نوشته بود « اجمل بنات عصرها » « زیباترین دختر روزگار » گفت : آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم . اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی کنید . با کمال خوشرویی و بدون غصه ، یا اینکه جمال علی (ع) را مستحبا زیارت و ملاقات کنید . کدام را انتخاب می کنید .
سوال خیلی حساب شده بود . طرف دختر حلال بود و زیارت علی (ع) هم مستحبی .
گفت آقایان واقعیت را بگویید . جا نماز آب نکشید ، عجله نکنید ، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت : سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی ها؟
معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه می افتاد. نفر سوم گفت : آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (ع) معروف است که فرموده اند « یا حارث حمدانی من یمت یرنی » (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات می کند) پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (ع) را ملاقات می کنیم! باز هم همه زدند زیر خنده، خوب ذوق بودند. واقعا سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت : آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت : بلی گفت : والله چه عرض کنم (باز هم خنده حضار )
نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم : من یک لحظه دیدار علی (ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجره ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه ای که شیعه و سنی درباره امام علی (ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت :این آقا خود علی (ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت : آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم می خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل ( مدیر ) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت : آقا دیگر از این شوخی ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است.
منبع: +
|
یکی از خبرنگاران انگلیسی شبکه خبری BBC اخیرا برای تهیه گزارش و ساخت برنامه به تعدادی از کشورهای عربی از جمله عربستان سعودی، یمن، اردن، فلسطین و مصر سفر کرده بود.در یکی از روزهایی که وی در عربستان به سر میبرد، هنگام پخش اذان، نوای زیبای "الله أکبر" اشک او را در آورده و به طور ناخودآگاه شروع به اشک ریختن کرد. او هنگامی که از بالای ساختمان مردم شهر را مشاهده کرد که هنگام شنیدن اذان، تمام مغازهها میبندند و برای نماز آماده میشوند، کاملا تعجب کرده بود و به یکباره شروع به گریه کردن کرد!
|
"سمر" دانش آموز 13 ساله مدرسه "رستون" در ایالت ورجینیای آمریکا است. وی تا چند ماه پیش همواره شلوارهای تنگ و پیراهن های کوتاه میپوشید و موی خود را هر روز یک مدل شانه میکرد و به مدرسه میآمد. اما با آغاز سال جدید درسی، هم کلاسیهای وی، او را با حجاب کامل و ظاهری اسلامی دیدند.
"سمر" که دانش آموز سوم راهنمایی است، طی گفتگویی با روزنامه واشنگتن پست در شماره روز جمعه 13/11/2009 گفت: به رغم اینکه می دانستم با مشکلات بسیار زیادی مواجه خواهم شد و بسیاری از دوستان و هم کلاسی هایم را از دست خواهم داد، اما تصمیم گرفتم که حجاب بر سر کنم.
وی در ادامه این گفتگو افزود: پس از بر سر کردن حجاب، اولین لحظه ای که دوستانم را دیدم، یکی از سخت ترین لحظات زندگی برایم بود زیرا به نظر آنان خیلی عجیب و غریب میآمدم و آنان اصلا دوست نداشتند با من حرف بزنند و یا به من نزدیک شوند. همه آنان با تنفر و خشم به صورت من نگاه میکردند، گویا چهره ای بسیار زشت و کریه دارم! بعضیها هم طوری از کنارم رد می شدند که گویا اصلا مرا ندیده اند و به من هیچ توجهی نمی کردند.
"سمر" همچنین گفت: اولین کسی که مرا با آغوش گرم مورد استقبال قرار داد، دوست مسلمانم "ایمان کرورتو" بود. او یک مسلمان است اما حجاب بر سر نمی کند. از من پرسید: آیا می خواهی در طول سال حجاب بر سر کنی؟! پاسخ دادم: بله. پاسخم او را به فکر فرو برد و احساس کردم که گویا برایش خیلی جالب بود.
او در ادامه می گوید: وقتی وارد کلاس شدم، یکی از هم کلاسی هایم برای مسخره کردنم، جلوی همه گفت: زیر روسریت بمب مخفی کرده ای؟! همه به من خندیدند. برایم لحظه ای بسیار دردناک و غم انگیز بود. اشک در چشمانم جمع شده بود. وقتی به خانه رسیدم، خیلی گریه کردم. اما تمام این اتفاقات بر من تأثیر نگذاشت زیرا تصمیم جدی گرفته بودم تا ابد حجاب بر سر کنم. رابطه خودم با خداوند متعال را مهمتر از هر چیز دیگری می دانم.
"سمر" که متولد کشور سودان است در ادامه میافزاید: در مدرسه ما حدود 960 دانش آموز دختر و پسر مسلمان وجود دارد، اما تنها چهار نفر از دختران مسلمان حجاب می پوشند. پیش از اینکه حجاب بر سر کنم، بیشتر دانش آموزان نمی دانستند که من مسلمانم اما حالا دیگر همه فهمیده اند. بدون شک حجاب پوشیدنم، بر دیگر دختران مسلمان هم تأثیر خواهد گذاشت.
وی در ادامه می گوید: مهمترین چیز برای من دین است از همین رو هر روز تمام نمازهایم را کامل می خوانم و هر ساله روزه هایم را کامل میگیرم و آرزو دارم که به حج بروم. از قبل هم واجبات دینی خودم را انجام می دادم اما نمی دانستم که باید در ظاهر هم مانند باطن به مسائل و احکام اسلامی پایبند باشم از همین رو تصمیم گرفتم که ظاهر خود را نیز اسلامی کنم.
"سمر" در مورد چگونگی به وجود آمدن انگیزه با حجاب شدنش می گوید: تابستان امسال با خانوادهام به مصر سفر کردیم. در آنجا دیدم که زنان و دختران حجاب بر سر میکنند. این مسأله مرا به فکر فرو برد. در نهایت تصمیم گرفتم که مانند آنان حجاب بپوشم زیرا احساس کردم که بدون حجاب بودن، لذت است از همین رو با حجاب به ورجینیا باز گشتم.
منبع: شیعه آنلاین
|
هر چند دولت و پارلمان این کشور، مخالف چنین ممنوعیتی بودند اما دو حزب مردم (SUP) و اتحادیه دموکراتیک سوییس (EDU) با جمع آوری امضا و به حد نصاب رساندن آن، دولت را ملزم به برگزاری رفراندومی در این خصوص کردند که نتیجه آن، رای 57 درصدی سوئیسی ها به ممنوعیت احداث مناره در سوئیس است.
این موضوع را از چند زاویه می توان بررسی کرد:
1- اینکه بزرگترین دغدغه احزاب سیاسی، دولت، پارلمان و مردم یک کشور، مساله ای مانند ممنوعیت یا آزادی احداث مناره (آن هم در کشوری که در تمام خاک آن، فقط و فقط 4 مناره وجود دارد) باشد، نشان می دهد که چقدر آن جامعه از مسایل و مشکلات بزرگ و کوچکی که جوامع دیگر درگیر آن هستند فاصله گرفته و مردم اش فراغ خاطر دارند که مساله ای به نام مناره، مهم ترین موضوع اجتماعی و سیاسی آنها شده است.
بی گمان، نفوذ اسلام در این کشور انقدر شدید شده که مناره، مساله اصلی کشور در امده .
2- نکته دیگری که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که علیرغم مخالفت دولت و پارلمان با ممنوعیت احداث مناره در سوئیس، احزاب توانستند موضوع را به رفراندوم بکشانند و این هم آموزه ای است برای کسانی که از رای مردم گریزان هستند.
در حالی که در بسیاری از کشورهای جهان، مردم برای تعیین سرنوشت سیاسی و مقدرات کشورشان، حق تصمیم ندارند، به رفراندوم گذاشتن موضوعی مثل داشتن یا نداشتن مناره در سوئیس می تواند بسیار گویا و نکته آموز باشد.
3- اما فارغ از دو بند فوق که نگاهی شکلی به ماجرا دارند، از منظر محتوایی باید گفت که نتیجه رفراندوم سوئیسی ها نشان می دهد که بخش بزرگی از شهروندان اروپایی برغم تظاهر به اصول لیبرالیسم و آزادی های اجتماعی و سیاسی و البته دینی، در عمق باورهای خود، گرفتار تمایلات نژادپرستانه و دگرستیزانه هستند.
در بین کشورهای اروپایی، سوئیسی ها به دمکرات بودن و تساهل و تسامح شهره اند و وقتی این مردم دمکرات و لیبرال چنین رایی بدهند، می توان حدس زد که اوضاع سایر شهروندان اروپایی چگونه است.
به راستی چگونه می توان دم از آزادی زد و در همان حال، وجود چهار تا مناره را تحمل نکرد (یادآور می شود که در کل خاک سوئیس فقط چهار مناره وجود دارد). کسانی که به ممنوعیت وجود مناره در سوئیس رای مثبت داده اند، اگر می خواستند منطبق با استانداردهای اعلامی مقوله هایی به نام دموکراسی و آزادی رای بدهند حتما با خود می گفتند که آنها - مسلمانان- آزادند که دین ، آیین ها و عبادتگاه های خود را به شکلی که می خواهند و سنت شان هست داشته باشند و ما نیز همین طور ؛ تنها باید برای همدیگر ایجاد مزاحمت نکنیم.
اما گویا آموزه های دمکراسی در جان اروپایی ها هنوز رسوخ نکرده است و در تعامل با دیگران ، جنبه ویترینی دارد!
به راستی اگر کشوری مانند ایران چنین تصمیمی را درباره کلیساها می گرفت چه قشقرقی در جهان به راه می انداختند و چه نطق هایی در دفاع از حقوق اقلیت های دینی ایراد می کردند! اما چون سوئیسی های دمکرات تصمیم گرفته اند هموطنان مسلمان شان را حتی از داشتن چهار مناره محروم کنند، مساله مهمی نیست!
شاید عده ای بگویند شما اول به فکر دمکراسی در جامعه خودتان باشید بعد به روحیه دیگر ستیز سوئیسی ها انتقاد کنید.
اینکه ما باید اول به فکر دمکراسی در جامعه خودمان باشیم امری است کاملا درست و منطقی ولی نقد روندهای موجود در جهان نیز حق همه رسانه هاست کمااینکه رسانه های آنان نیز به برخی عملکردهای موجود در کشور ما حمله می کنند. آیا به آنان نیز می گویید شما اول تحمل چهار تا مناره را در خاک خود داشته باش و بعد به دیگران درس شکیبایی دینی بده؟!
ماجرای رفراندوم مناره ها در سوئیس، اگر نیک بنگریم موهبتی بود برای مردم جهان که نمای نزدیک تری از درون جامعه اروپا و مشخصا سوئیس تحصیل کنند و قضاوت واقع گرایانه تری از مدعیان آزادی داشته باشند.
و این وقتی جالب میشود که دولمردان ایرانی هزینه های گزافی برای مرمت کلیسا های باستانی میکنند
4- گذشته از اینها، نکته مهم دیگری که نباید بدان بی توجه بود این است که چنین تصمیمات نابخردانه ای، جبهه اسلامگرایان افراطی را در مقابل اسلام عقل اندیش و صلح مدار، تقویت می کند و دست آنها را برای ترویج تقابل بین اسلام و مسیحیت و نیز اسلام و غرب بازتر می کند.
به علاوه این قبیل مسایل می تواند بر زندگی اقلیت های مسیحی در کشورهای مسلمان نیز در درازمدت تاثیرات منفی بگذارد و آنها را - که در چنین ماجراهایی هیچ تقصیری متوجه شان نیست- دچار هزینه هایی از سوی تندروها نماید.
5- ... و سرانجام باید به این واقعیت تلخ اذعان داشت که وجود و فعالیت تروریست هایی مانند بن لادن و بهره برداری دستگاه های تبلیغی غرب از چنین نااهلانی، در شکل گیری باورهای ضد اسلامی در غرب بسیار موثر بوده است.
ترویج اسلام واقعی که مبتنی بر عقل و صلح است و تلاش مسلمانان، دولت های اسلامی و علمای جهان اسلام برای ریشه کردن سازی افراطی گری هایی که به نام اسلام صورت گیرد اولویت نخست جهان اسلام در آغازین سالهای هزاره سوم است.
|
از ماشا الیلیکینا تا گلشیفته فراهانی
* ماشا الیلیکینا خواننده و بازیگر روس به اسلام گروید و حجاب را برای خود انتخاب کرد؛ یعنی از آزادی ظاهری فرار کرد و حجاب را که به قول مدافعین حقوق بشر و حقوق زنان، محدودیت است انتخاب کرد.
* گلشیفته فراهانی بازیگری شرقی به هالیوود مهاجرت کرد و حجاب را، نه به عنوان مسئله ای دینی بلکه به عنوان مسئله ای که با فرهنگ کشورش در آمیخته کنار گذاشت.
منبع:+
|