چون من نمیخوام زیاد اعصابتون با شبهه افکنیهای افراد ضد دین خرد بشه . براتون مطلبی از یکی از سایتهای ضد دین میارم تا یکم بخندید! این مطلب نشانی از اوج حماقت نویسندۀ خود را به ما مینمایاند:
« چرا شیعه سکینه دختر امام حسین را در شش سالگی ترور میکند؟
شما هم حتمأ مثل من سئوال خواهید کرد:
چرا شیعه معتقد است که سکینه در شش سالهگی در جریان واقعه کربلا کشته شده است؟ به خصوص که اگرلازم باشد زنی در صدر اسلام و از خانواده پیامبر به عنوان الگوی دیگر زنان مؤمن قرار بگیرد. جواب را شاید در این قطعهها که در زیر آوردهم بیابیم:
در صفحه ٢٨٠ کتاب " زنان پردهنشین و نخبگان جوشن پوش" نوشته فاطمه مرنیسی آمده:
زنان مسلمانی که در آن دوره (صدر اسلام) در برابر محدودیتها مقاومت نشان دادند چه کسانی بودند؟ از مشهورترین آنها سکینه، یکی از نوادهگان پیامبر(ص) از طرف دخترش فاطمه، بود.
سکینه (دختر امام حسین) در سال ٤٩ هجری متولد شد. ... پنج یا به قولی شش شوهر کرد و با بعضی از آنها نزاع کرد، به بعضی علاقه و عشقی آتشین داشت، یکی از آنها را به جرم خیانت نزد قاضی کشاند و از هیچ کدام اطاعت تام و بی چون و چرا ( که از اصول ازدواج اسلام سنتی محسوب میشود) نکرد. در قراردادهای ازدواجش قید میکرد که نسبت به شوهرش اطاعت تام نخواهد داشت، بلکه آنطور که میخواهد خواهد زیست و نمیپذیرفت که شوهرش چند زن داشته باشد. او به مسائل اجتماعی و سیاسی و شعر علاقه زیادی داشت و شاعران را به خانهاش دعوت میکرد... تاریخ نویسان مجذوب شخصیت او شده و صفحات بسیار و برخی تمامی نوشته خود را به زندهگی او اختصاص دادهاند*.....او یکی از شوهران خود را واداشت تا در موقع عقد، حق نشوز، یعنی شورش علیه کنترل زناشوئی را- که فقها را رنجاند- امضا کند. او خواستار داشتن حق نشوز شد و مانند زیبائی و هوش سرشارش به آن افتخار میکرد و به نقش اساسی و پویای زنان در فرهنگ عرب تأکید داشت....سکینه در مدینه در سال ١١٧ هجری در سن ٦٨ سالگی درگذشت.
خوب به نظر من همینها کافی است که مرتجعین نخواهند که یک چنین زنی در خانواده پیامبر شناخته شود و به همین دلیل شیعه وی را در شش سالهگی ترور کرده و همراه پدرش حسین وی را هم زنده به گور میکند.
* شماری از مورخانی که درباره سکینه نوشتهاند: ابن قتیبه، ابن عبدریه، ابن عساکر، زمخشری، ابن سعد، ابوالفرج اصفهانی، ذهبی، صفدی، بخاری»
واقعا جالب است که کسانی بین همین ردیه نویسها پیدا میشوند که به علت بی اطلاعی اینطور تحریف میکنند.
اما یک سوال از دوستان دارم به نظر شما اگر این ردیه نویس از ماجرای واقعی رقیه و سکینه(س) خبر داشت باز هم چنین ردیۀ سستی مینوشت یا سعی میکرد طوری تحریف کند که آب هم از آب تکان نخورد؟!!
در اینجا باز هم از جوانان میخواهم: هر جا ردیه ای دیدید که در پی آن اسناد و مدارکی ذکر شد خیال نکنید به علت بیان اسناد مطلب واقعیست. خیلی وقتها سند ذکر شده هیچ اعتباری ندارد . خیلی وقتها حرفی که ادعا میکنند اصلا در آن سند نیامده است و البته خیلی وقتها حرف نویسندۀ سند را هم تحریق میکنند و بخشی از آنرا بیان میدارند.
التماس دعا
|
سلام دوستان . حتما شما هم بارها و بارها شنیده اید که کسانی که از اسلام ابراز انزجار میکنند و میخواهند خودشان را به دین باستان و یا راه بی دینان بچسبانند برای اینکه بتوانند در دل عوام و مردم ساده لوح جایی برای خود باز کنند شعار وطن وطن سر میدهند و خود را وطن پرست و بچه مذهبیها را وطن فروش میخوانند! میخواهم به این اراذل یادآوری کنم که عنوان وطن فروش و وطن پرست لایق کدام دسته است.
من این افراد به ظاهر محترم را نمیدانم ولی در اکثر نقاط جهان و در بین اکثریت غریب به اتفاق مردم دنیا وطن فروش به کسی میگویند که نسبت به مملکتش بی توجه است که هیچ حاضر است بخاطر تمایلات شخصی خود از قبیل پول و چیزهای دیگر به دشمن هم یاری برساند. در مقابل وطن پرست به کسی گفته میشود که حاضر است تا آخرین قطره خونش را برای میهنش فدا کند و در یک کلام سربازیست که سر خود را برای حفظ استقلال مملکتش در طبق اخلاص میگذارد.
حالا این سوال مطرح است: نظر به اینکه خطر حملۀ آمریکا به ایران وجود دارد چه کسانی مشتاق این حمله هستند و چه کسانی برای دفاع آماده میشوند؟
بله جواب ساده است این دین فروشان هستند که از سپتامبر سال 2001 برای تهاجم امریکا لحظه شماری میکنند. یادم میاید از پیش از حملۀ آمریکا به افغانستان این افراد بیمار ما را تهدید میکردند که بگذارید آمریکا بیاید میدانیم با شما چه کنیم . من خودم با دهها نفر از این افراد حرف زده ام و مطمئنم اگر آمریکا به خاک ایران تجاوز کند اینها فقط تماشاچی خواهند بود یا حتی ممکن است به آنها کمک کنند. وقتی دم از دفاع میزنیم به ما میخندند! بعد هم بهانه میاورند که با حکومت مشکل دارند ؛ جالب است اینها حاضرند برای تغییر حکومت ، مملکت به زیر چکمه های بیگانگان بیفتد و باز هم خود را میهن دوست مینامند. مگر خود من و دوستان و شیعه و سنیم از حکومت پول میگیریم تا در این وبلاگها با صرف هزینۀ تلفن و اینترنت مطلب بنویسم؟ همانطور که امروز به خاطر رضای خدا مینویسم فردا هم به خاطر رضای خدا هر چه درست باشد انجام میدهیم . این حرف که اینها میگویند با حکومت مشکل دارند حرف مفتی بیش نیست چراکه حالا ما شیعه ها با حکومت جمهوری اسلامی مشکلی نداریم سنیها چطور؟ آنها را هم میخواهید جیره خوار جمهوری اسلامی بخوانید؟ چه حماقتی.
در مقابل چه کسانی به فکر دفاع از میهن حتی در برابر هواپیماها و ناوهای آمریکایی هستند؟ همین بچه مذهبیها همین مسجدیها همین کسانی که الگویشان حسین بن علیست یا اگر شیعه نباشند برعکس این دین ستیزان به خاندان علی حرمت میگذارند و به فرمان قرآن حاضر به جهادند.
پس الان کاملا مشهود است که وطن فروش کیست و وطن پرست کیست.
|
سلام دوستان . خب اینطوریه دیگه . اینهمه وبلاگ به اسلام و قرآن و پیامبر و عزیزانش اهانت میکنند ؛ بدون اینکه کسی از آنها بد بگوید و مسئولین سایتها به آنها اعتراضی کنند ولی من به جرم اینکه به این اهانتها جواب میدهم باید توسط مسئولین محترم میهن بلاگ فیلتر شوم و وبلاگ خودم را در این سایت بازسازی کنم. از تمام دوستانی که به درخواست من در مورد مطلب اعتراض آمیزی که در کامنتهایشان برایشان گذاشته بودم ترتیب اثر دادند تشکر میکنم و ان شاء الله اجرشان با خدا باشد.
و اما بعد در یکی از سایتهای به اصطلاح ردیه نویس مطلبی دیدم . با همین نام که در بالای متن میبینید: « آیا واژۀ «نکاح» اهانت به زنان است؟».
از دوستان غیر مذهبی که این وبلاگ را میخوانند خواهش میکنم که اگر روزی مطلبی دیدند که با عباراتی چون "آخوندها حقیقت را وارونه جلوه میدهند" ، "اسلامی که به ما نشان میدهند اینطوری نیست" یا "تاریخ اسلام را به صورت تحریفشده به ما نشان میدهند" سعی در هیجانزده کردن مخاطبان دارند ، فوری چشم خود را نبندند و ابتدا مطلب را به لحاظ منطقی بررسی کنند. چه بسیارند تحریفگرانی که با همین حرفها طرف مقابل را خام میکنند و بعد کوهی از دروغ و افترا را به خوانندگان تقدیم میدارند به این مطالب توجه کنید:
« آیا میدانید واژۀ نکاح که آخوندها همیشه در خطبه عقد برای ازدواج جوانان این سرزمین میخوانند به چه معناست؟ اینها حتی در مراسم ازدواج هم به جوانان ما اهانت میکنند.
معنی واژۀ نکاح برابر است با واژۀ F U C K .
آیا درست است که در مراسم ازدواج به اسم خواندن خطبه عقد به جوانان این مرز و بوم اهانت شود؟»
و اما جوابی به این دروغها:
_ نکته انحرافی از همان جایی مشخص میشود که نویسنده یاوه گو برای ترجمۀ یک واژۀ عربی به سراغ زبان انگلیسی میرود در حالی که زبان فارسی خیلی به زبان عربی نزدیکتر است ، چرا باید یک واژۀ عربی را به زبان انگلیسی برای فارسی زبانان برگردانند؟
_فرض محال بگیریم که واژۀ نکاح در یکی از معانی خود مترادف این واژه باشد ؛ یک واژه ، در یک جمله معنی پیدا میکند. آیا اگر کسی شما را «خر» بنامد شما به این خاطر که یکی از معانی «خر» ، "بزرگ" است ، فکر میکنید به شما توهینی نشده است؟ شما میتوانید به «دفتر» مدیر دانشگاه یا آموزشگاهتان وارد شوید ولی آیا میتوانید به «دفتر» مشقتان هم وارد شوید؟!این لغات فارسی هستند ؛ شما حسابش را بکنید که معنای لغات در زبان عربی که کاملترین زبان است و با تغییر فتحه و کسره و ضمّه معنی لغت زیر و رو میشود چگونه است.
_صد البته نویسنده این مطلب لغت را به عمد معنای ناصحیح کرده است. برای یافتن معنی این لغت به سراغ فرهنگ المورد که تألیف یک نویسندۀ عرب به نام «روحی البعلبکی» است میرویم:
نکاح: ازدواج ، عروسی ، پیوند زناشویی.
_ ببینید این نویسنده چقدر پست و حقیر است که به جای آوردن معنای اصلی واژه چنین دروغی میبافد. ضمن اینکه نویسنده از کلمۀ S E X نیز که به معنای داشتن رایطه جنسیست استفاده نمیکند بلکه برای تحریک خوانندگان از واژه ای استفاده میکند که به معنای تجاوز کردن است یا در واقع رابطه جنسی وحشیانه را در ذهن انسان تداعی میکند . البته من زبان انگلیسیم زیاد خوب نیست ولی آنقدری عربی میدانم که بفهمم ، نکاح هرگز به چنین معنایی نبوده است.
|
سلام دوستان . مطلبی را که برای امروز حاضر کرده ام نگاهیست گذرا به تاریخ .
دوستان عزیز حتما میدانید ما افراد زیادی را در جامعه داریم که میخواهند ضعفهای امروزشان را با نگاه به گذشته بپوشانند البته استفاده از ذخایر تاریخی یک مملکت خیلی عالیست ولی برخی از این افراد ،یعنی نژادپرستها، چنان به این ذخایر تاریخی چسبیده اند که کسی را میمانند که دشمن از پیش رو به او یورش میاورد و او چشمانش را بسته و به قدرت زیاد خود فکر میکند لذا شانسی در برابر حریف ندارند!
هر چند این افراد به این راحتیها از خواب خرگوشی بیدار نمیشوند ولی من وظیفه خودم دیدم که به این افراد نژادپرست یادآوری کنم که نژاد و منطقه زندگی هیچ اثری در اعتلای مردم یک کشور ندارد و این کار را با اشاراتی به تاریخ انجام میدهم:
-دولت هخامنشی که بزرگترین امپراتوری عصر خود بود توسط قومی سرنگون شد که زمانی تحت حکومت خودش بود و البته آن گروه را به هیچ حساب میکرد(بنا به نظر محققین)
-دولت روم که در زمان تراژان به چنان گستردگی رسیده بود که از غرب تا بریتانیا از شرق تا رامنستان و سوریه از شمال تا فرانسه و از جنوب تا مصر پیش رفته بود و بزرگترین امپراتوری عصر خود محسوب میشد پس از دو پاره شدن توسط اقوام وحشی شمال اروپا منقرض شد.
- حکومت ساسانی که زمانی زوج روم محسوب میشد تنها پس از دو شکست آنهم در برابر قومی که به شدت تحقیرش میکرد منقرض شد! بد نیست بدانید زمانی که نامه پیامبر به خسرو پرویز رسید گفت: چگونه کسی که برده من است(!) چنین گستاخی میکند بروید و او را کت بسته به نزدم آورید! جالب اینکه خود خسرو پرویز پیش از آنکه نیروهای مستقر در یمنش بتوانند کاری در این زمینه بکنند کشته شد و پس از او حکومت ساسانی تنها در طول چهار سال تا زمان یزدگردسوم حدود ده شاه به خود دید و سپس منقرض شد! جالب اینکه یزدگرد سوم و رستم فرخزاد هم آنقدر در برابر دعوت اعراب مبنی بر پذیرش اسلام با غرور و اهانت برخورد کردند که حمله اعراب را باعث شدند.
- حکومت بنی امیه در حالی از شرق تا هند از غرب تا اسپانیا و جنوب فرانسه از جنوب تا یمن و از شمال تا دریاچه آرال گسترش یافته بود و برای خود ابرقدرت بی نظیری بود ؛ در پی شورشهایی که به اسم خونخواهی فرزند رسول خدا صورت گرفت در هم شکست و فقط برای مدت کوتاهی توانست به عمر خود تنها در مراکش و آندلس اسلامی ادامه دهد و سپس از بیخ و بن منهدم شد!
-حکومت عباسیان که در بستر بنی امیه ایجاد شده بود پس از چند پاره شدن در پی تهاجم سادات علوی عملا به دست نشانده آنها و سپس سلجوقیان تبدیل شد و در نهایت در پی تهاجم اقوام به اصطلاح وحشی مغول منقرض گردید.
-مغولها که کل آسیا را به جز هند و عربستان ،از کره در شرق تا ایران و آناطولی در غرب و از روسیه در شمال و چین در جنوب ، تسخیر کرده بودند اولین شکست خود در نبرد رو در رو را در برابر دولت ممالیک ،که بردگان شورش کرده بودند ، تجربه کردند.
- بریتانیا که در پایان جنگ جهانی اول یک سوم کره خاکی را در دست داشت در پی ضعیف شدنش در جنگ جهانی دوم و شورش مستعمرات تنها ظرف چند دهه تمام مستعمراتی را که با سالها مکر و حیله به دست آورده بود را یک جا از دست داد.
آیا این همه مسایل تاریخی نشان نمیدهند که نژاد و ملیت باعث پیروزی و شکست نیست؟
|
سلام امروز تصمیمم بر آن شده که یه چشمه از کارایی که اینها میکنن رو بهتون نشون بدم. البته این مطلب رو قبلا نوشته بودم ولی الان با یک سری اصلاحات دوباره به روز رسانیش میکنم .چیزی که حاضر کردم بخشیه از کتاب «آئین اوستا ایران هفتهزار سال تمدن» نوشتۀ سیاوش اوستا. اسم کتاب و نویسنده اش را آوردم تا اگه دوست داشتید بروید بخوانید و نگویید من فقط بخشی از آنرا گفتم و شما را از بقیه آن آگاه نکردم. و اما بخشی از کتاب:
«از سویی باید در نظر داشت که ادیان یاد شده(یهودیت ، مسیحیت و اسلام) پیدایش حیات را از آغاز زندگی آدم میدانند. آنهم نه اینکه"زندگی متمدن" بلکه زندگی کلی بشر که در حالت توحش میزیسته است.
اما چرا زندگی وحشی!بدلیل اینکه نشانه هایی که در" قرآن" و" انجیل" و "تورات" درباره زندگی "آدم و حوا" به چشم میخورد نمایانگر توحش این بشر اولیه است . این بشر که آدم نام دارد:
-عریان زندگی میکند.
-از گیاهان میوه های درختی استفاده میکند.
-هنوز آتش را نمیشناسد.
-همخوابگی زن و مرد و تولید مثل را نمیشناسد.
-پس از شناخت همخوابگی زن و مرد و دارای فرزند شدن، فرزندانشان با هم همخوابه میشوند
نشانه توحش" آدم" حتی قرنها پس از او نیز در صحرای سینا و دشت بین النهرین(محل بعثت انبیا- این توضیح از خودم خودمه) ادامه دارد.
فرزندان "آدم" برای هر نسلی "رئیس قبیله ای" داشته اند که او را پیامبر برگزیده از سوی خداوند میدانسته اند.این روسای قیایل هر اشتباهی را که مرتکب میشدند به حساب خدا میگذاشته اند.»
خب نظرتون چیه؟ دروغ رو میبینید از این آقا؟ خوشبختانه من داستان آدم و حوا رو هم در قرآن و هم در کتاب مقدس مسیحیان شامل عهد عتیق مطالعه کرده ام. فعلا همان نظر قرآن را میگویم که با حرف انجیل و تورات تفاوت خاصی ندارد.
این دروغگو میگوید : مکاتب ابراهیمی آغاز زندگی بشر را وحشیگری میدانند در حالی که فقط همین مکاتب هستندکه میگویند انسان از وحشیگری برنخواسته است.
از نظر قرآن وقتی خدا آدم را خلق کرد تمام فرشتگان را مأمور به سجده در برابر او کرد (این ماجرا در چندین جای قرآن نقل شده است)، آنوقت این آقا میگوید از نظر قرآن آغاز خلقت از وحشیگریست! آیا آدم وقتی در دنیا فقط یک جفت دارد باید یک شهر بسازد تا از نظر این دانشمند(!) متمدن شود؟(متمدن=کسی که دارای زندگی شهری شده است) یا اگر این معنی را از «متمدن» نمیگوید آخر چه چیز از آدم میداند که او را غیر متمدن و وحشی از نظر قرآن میخواند؟ آیا قرآن در مورد یک مخلوق وحشی و بی فرهنگ میگوید:"به درستیکه خداوند آدم و نوح و خانواده ابراهیم و خانواده عمران را برجهانیان برگزید" (سوره آل عمران آیه 33)؟
آیا وقتی در سراسر بهشت خدا فقط آدم و حوا حضور دارند(نه هیچ انسان دیگر) این نشانه وحشی بودن آنهاست که در مقابل هم عریان باشند؟ احتمالا این آقای اوستا پیش از همخوابی با زنش کت و شلوار به تن میکند و بعد وارد بستر میشود! خوب است! فقط باید مراقب اتوی لباسش باشد!
من نمیفهمم ! شما مرا راهنمایی کنید آیا اگر کسی از گیاهان تغذیه کند نشانه وحشیگری اوست؟!(قابل توجه گیاهخواران!) بعد هم کجای قرآن گفته شده است که فقط گیاه میخوردند در بهشت ، هر کس هر خوردنی ای بخواهد آماده هست پس ممانعتی از خوردن گوشت حیوانات هم نبوده !
دروغ میگوید که آدم آتش را نمیشناخت خداوند همان لحظه که شیطان را از درگاهش راند به او گفت این جهنم(که اقیانوس آتش و عذاب است) را برای پیروان تو (از نسل آدم و جنیان) خلق نموده ام(این مطلب در چندین جای قرآن آمده است) چطور ممکن است که اگر به فرض محال آن لحظه خود آدم آنجا حاضر نبوده است، آدم که خود اولین پیامبر و ترساننده از آتش عذاب است،آتش را نشناسد؟!!
چه حرف ابلهانه ای: میل جنسی را نمیشناختند! کجای قرآن این حرف آمده؟ مگر میشود دو جنس مخالف در کنار هم قرار بگیرند و به سوی هم کشیده نشوند؟ البته مگر اینکه خدا بخواهد که خداوند هم جایی نگفته است که چنین کاری کرده انجام داده.
و اما دروغ عجیب تر اینکه میگوید نسل آدم با همخوابگی فرزندانش با هم امتداد یافت! کجای قرآن این حرف آمده است؟ این به اصطلاح محقق حتی وقت نکرده سری هم به نظر علمای دینی ادیان ابراهیمی بزند: خداوندی که آدم را بدون داشتن پدر و مادر خلق کرد برای فرزند برگزیدۀ او (هابیل) نیز حوریه ای خلق نمود که نسل بشر از همان زن بهشتی و قابیل(پس از کشتن هابیل) ادامه یابد. کجا آمده است که از سایر فرزندان نسلی حاصل شد و کجای قرآن از بیش از دو فرزند سخن رفته است؟(که یکی کشته شد)
این مرد بی دین که ادعای زرتشتی بودن هم میکند ، پا را ازاین فراتر نهاده محل بعثت ادیان مقدس ابراهیمی را از آثار توحش آدم میخواند! که یعنی این انبیای پاک هم وحشی بوده اند!
این آخرین ادعایی که میکند واقعا ابلهانه است شاید پیامبرانی چون زرتشت(ع) و مانی پس از نبوت سر از دربار شاهان در آوردند ولی انبیای ابراهیمی همیشه تحت تعقیب جباران بودند حتی پیامبرانی چون سلیمان و داوود (علیهما السّلام) هم که حاکمیتی در دست داشتند این حاکمیت مربوط به سراسر نبوتشان نبود و این حاکمیت را به اذن خدا یافته بودند پیامبر اسلام پیش از حاکمیت ده ساله خود آن هم بر شهر کوچک مدینه که تا سال دهم گسترش یافت سیزده سال را تحت شکنجه و تمسخر و محاصره اقتصادی طی کرد. آیا این سلیمان نبود که در میان دوران پادشاهیش موقتا از تخت به زیر آورده شد و مجبور شد در سختی کار کند و با این وجود در راه حق ثبات خود را حفظ کرد و توانست دوباره بر تخت تکیه زند؟ همین پیامبران حاکمیت یافته حتی در اوج قدرت هم سادگی زندگی خود را حفظ میکردند : در حالیکه ثروتمندان لباسها و غذاها و مساکن عالی داشتند پیامبر عظیم الشُأن اسلام در حالی که حاکم جامعه بود ، یک لباس مندرس میپوشید نان جوین میخورد زیراندازش یک زیلو بود و خانه اش مسجد ! وا انصافا!!
|
باز هم سلام دوستان.
یکی از مسائلی که بسیار در سطح جامعه حتی بین مسلمانان از آن سخن میروداینست که با آمدن اسلام ایران عظمت خود را از دست داد. خب بیایید با چشمی بازتر به مسئله بنگریم:
اول اینکه ایران پیش از این هم در عصر سلطه یونانیها برای مدتی دراز استقلال خود را از دست دادند چنانکه زبانشان هم تغییراتی کرد. هر چند شورش پارتیها خیلی زودهنگام صورت گرفت ولی خیلی طول کشید تا سراسر ایران را فراگیرد . پس این عمر پیش از این نیز صورت گرفت ولی سوال اینست که چرا تا اولین شورش ایرانیان پس از اسلام سالها طول کشید(اولین شورش سمی در زمان مأمون عباسی صورت گرفت)؟ چرا ایرانیان حتی با عربها در تغییر حکومت از اموی به عباسی همکاری کردند؟ساسانیان با مردم چه کرده بودند؟ خوشبختانه تاریخ گویای جواب است. در واقع مردم ایران به جایی رسیده بودند که دیگر امیدی به اشراف زادگان و زورمندان خود نداشتند.
دوم آنکه هر قومی عصر اوجی دارد و قومی پس از قوم دیگر ابرقدرت میشود:روزی سومر تا آشور ، روزی ایران هخامنشی ، روزی روم ، روزی قوم عرب ، روزی قوم ترک و بعد مغول در اوج قدرت قرار گرفتند و امروز میبینیم ابرقدرتها غربیند و از قاره هایی دیگر(به غیر از چین)چرا از بین اینهمه ابرقدرت که بر شما مسلت شدند فقط با اعراب مشکل دارید؟ (البته با انگلیس هم مشکل دارند و اسلامگرایان را به انگلیسی بودن هم محکوم میکنند ولی خودشان برای ویزای انگلیس جان میدهند!)
سوم اینکه ایران پیش از اسلام کشوری بود طبقاتی که مرفهان بیدرد در آن حق تحصیل داشتند پس مسلم است که در علم به هیچ جای خاصی نرسیدند برعکس آنچه تحریفگران تاریخ میگویند در عصر ساسانی ایرانیان در علم در سطح بالایی قرار نداشتند و از مهندسین رومی استفاده میشد(ایران در زمان ساسانیان آرتور کریستینسن) ایران ساسانی در طول چهارصد سال به غیر نوابغ نظامی و سیاسی (که اگر نداشت زودتر سقوط میکرد) فقط نام درخشان بزرگمهر را در تاریخ به نام یک دانشمند بزرگ ثبت کرده است ولی در ایران پس اسلام آن هم در شرایطی که کشوری به نام ایران وجود نداشت ما در هر زمینه ای دانشمند بزرگی داریم : در نجوم خواجه نصیرالدین طوسی و عمرخیام در ریاضی ابن هیثم ،خوارزمی بوعلی و ابو ریحان و ... در شیمی باز هم ابوریحان و دیگران در پزشکی از همه مشهورتر ابوعلی سینا و سایرین و در زمینه ادب و هنر که لیست بزرگی را باید ردیف کرد... بد نیست بدانید که مجوسها برای اینکه حرفشان در برابر این استدلال ضایع نشوند ادعا میکنند که در کتابخانه های پارس پر بود از کتب علمی پس چرا هیچیک از کتب حتی اسمشان هم در جهان پراکنده نشد؟ حال آنکه در همان عصر سقوط ایران علمای غرب با شنیدن آوازه علم اسلامیان به شرق میامدند.
چهارم اینکه باید پرسید مگر ایران قبل اسلام چه عظمتی داشت آیا عیب نیست که حکومت ساسانی با دو جنگ آنهم فقط در جنوب غرب و مرکز ایران ساقط میشود؟ مسلم است که در ان عصر دیگر ایران تابع ساسانیان نبود و خیلی از ایالات خودسر یا حتی ملوک الطوایف شده بودند لذا سپاه اسلام فقط با دو جنگ کار ساسانیان را تمام کرد و اگر کوههای البرز نبودند همان موقع سراسر ایران را تسخیر مینمود حتی خود یزدگرد سوم نیز توسط یاغیان بر حکومتش تحت تعقیب قرار گرفت و در غربت کشته شد ... در عین حال باید توجه داشت که ایران در عصر صفویه به مقام عصر ساسانی خود بازگشت و توانست خود را در برابر ابرقدرتی چون عثمانی که بالهای گسترده خود را بر بخشهایی پهناور آسیا ،اروپا و آفریقا کشیده بود . حفظ کند و با صلابت از پیشروی عثمانیها از غرب و روسها از شمال و پرتغالیها و بعد انگلیسیها از جنوب و ازبکها از شمال شرق جلوگیری نمود انچه باعث ضعف ایران شده است درست مثل عصر ساسانی حکومتها کوتاهی بود که پس از صفویه به سرعت میامدند و میرفتند:افشاریه ، زندیه ، قاجاریه ، پهلوی همه در طول چند سال آمدند و رفتند؟ این تغییر حکومتها در زمانی بود که استعمار چنگالش را بر رخسار جهان میکشید پس علت ضعف امروز ما اسلام نیست.
|
سلام دوستان با مطلبی دیگر از کتاب «آئین اوستا » نوشته سیاوش اوستا در خدمتتان هستم . پیشاپیش از تمام شیعیان بخاطر آوردن این متن کثیف از این مردک عذر میخواهم فقط به شیعیان میگویم اگر بعد از خواندن این متن فورا دست بکار ساختن یک وبلاگ در رد حرفهای این بیشرفها نشدید حتما در شیعه بودن خود شک کنید. توضیحا عبارات رنگی از من و عبارات سیاهرنگ از این نویسنده پست فطرت است و اما خود متن:
نامهای عربی در بین ایرانیان
بسیاری از نامهای عربی که درمیان ما ایرانیان رایج است درمیان اعراب اصیل (عربستان سعودی، کشورهای خلیج پارس..) ابداً متداول نیست! هرچند امکان دارد که این نامها درمیان شیعیان مورد استفاده قرار بگیرد. آنهم بعنوان عشق وتعصب ویژهای که نسبت به برخی از شخصیتهای تاریخ اسلام داشته و دارند. اما بدون شک اگر پدرومادری با ریشۀ این گونه نامها ومعنای آنها آشنایی میداشتهاند هرگز نامهای نازیبا را بعشق شخصیتهای تاریخی برروی فرزندان خود نمینهادند. با هم به معنی چندنام نگاهی میاندازیم که نتیجه سالها پژوهش و کنکاش میباشد:
ام کلثوم: ام یعنی مادر و کلثوم به فرزند خیکی و چاق اطلاق میشود .
کلثوم یعنی زیبای تپل نه اون توصیفی که این مردک از خواهرش کرده
حفصه: هسته خرما و یا زن سیاه و زشت .
برعکس فرمایش این موجود دروغگو حفصه یعنی شیر مونث
خدیجه: به سقط جنین شتر میگویند .
خدیجه هم به معنای کودک است نه سقط جنین نمیدانم چرا این مردک اسم خدیجه را با سقط جنین کردن مادرش یکی کرده؟
بتول: زنی که هوس مرد و همخوابگی دارد.
بتول یعنی پارسا و پاکدامن این توصیفی که این مردک آورده در مورد مادر و خواهر خودش صدق میکند.
سمیه: از سم می آید و به اندازه زهری که در چیزی باشد میگویند.
وقتی یک بیشرف بیسواد کتاب بنویسد همین میشود: سمیه یعنی همنام و همتا و همچنین بلند و رفیع
سکینه: که مسکین نیز با این نام هم خانواده میباشد، به بانوی گدا و خوار و بیچاره میگویند.
حرامزادگی تا به کجاها!! دِ بیشرف سکینه از سکن میاید و به معنای آرامش و وقار است چنانچه خدا میگوید ما به قلوب مومنین سکینه(=آرامش) نازل میکنیم.
عذرا: به هرآن چیزی که سوراخ نشده باشد میگویند.
عذرا به معنای رخساره و چهره است ای دروغگوی بدبخت.
فاطمه: از فطم میآید و به بچه شتر ماده از شیرگرفتهشده میگویند.
البته دوستان میبخشید این آقای اوستا یک مقدار مادرش خرابست که در نتیجه از این حرفها میزند و گرنه خودش تقصیری ندارد. فاطمه یعنی جدا شده از شر و بدی نه اون چیزی که این بیشرف میگه
ذبیح: به هرچارپایی که گلویش را ببرند میگویند. ذبح شده یعنی گلو بریده .
ذبیح اسم کامل نیست اصلش ذبیح الله است که یعنی سر بریده در راه خدا . البته اگه بابای این سیاوش اوستا رو هم سرش را ببرن ممکنه بگن یه خر کمتر
باقر: که از خانواده بقره میباشد به گاو نر چاق میگویند و اعراب جاهلی به کسی که خیلی چیز میفهمیده است نیز میگفته. باقرالعلوم یعنی طرف همچون گاو چیز میداند.
واقعا که شرف ندارد این قلم بدست بی ناموس.بقره اسم جامد غیر مصدریه چطور ریشه میشه؟ باقر از ریشه ی بقر است یعنی شکاف دهنده و باقر العلوم یعنی شکاف دهنده ی علوم(باز کننده ی پیچیدگیهای علوم)
عباس: از عبس میآید به معنای اخمو، ترشرو، ترسناک و بدخو.
عباس هم از ریشه عبس نیست بلکه جامد غیر مصدریه یعنی : نگاه کردن شیر
کاظم: از کظم میآید و به معنای لال بودن، گنگ و بیزبان و خاموش .
این نویسنده واقعا نه شرف دارد و نه شعور: کاظم مخفف کاظم الغیظ است یعنی کسی که خشمش را میخورد
هاشم: به نان فروش دورهگرد میگفته اند!
هاشم هم به معنای شکننده و نیز به معنای کسی که شیر میدوشد است. چقدر این نویسنده حقیر است.
حیدر: این نام مخلوطی است از عربی و پارسی، حی یعنی زنده و در یعنی دریدن! حیدر به کسی گفته اند که انسانها را زنده زنده پاره میکرده است.
مزخرفگویی را میبینید؟ حیدر یک کلمه ی کاملا عربیه به معنای شیر. البته من یه چیزی دارم که مادر این سیاوش اوستا رو زنده زنده پاره میکنه به موقع میدم خدمتش.
صغری: کوچک و پست و اصغر نیز از همین خانواده و ازریشه صغرا است، به معنای کوچکتر!
چقدر نفهمست که نمیفهمد که اصغر و اکبر صغری و کبری فقط برای نشان دادن بچه های کوچکتر و بزرگتر است .
آیا دیدید نتیجه سالها پژوهش و کنکاش این بیشرف را؟ واقعا غیرت مسلمانان به کجا رفته است؟ واقعا ما در آن دنیا چگونه میخواهیم خود را از امت محمد(ص) بنامیم؟ چگونه میتوانیم فکر کنیم نماز ما قبول است وقتی یاوه گوها لحظه ای از دروغگویی دست برنمیدارند؟ در بخش نظرات این پست به من جواب بدهید که اگر با خواندن این اراجیف خونتان به جوش آمد میخواهید در آینده چه کنید؟
|
سلام مجدّد به تمام دوستان مسلمانم و نیز دوستان غیر مسلمانی که از نژادپرستی تنفر دارند. یکی از راههای جنگیدن دشمنان با اسلام اینست که کلمات عربی را ، که زبان قرآن است و اکثر کتب اسلامی به این زبان میباشند ، اشتباه ترجمه کنند و به مظلوم نمایی بپردازند. مثلا «عجم» را به گنگ و خنگ ترجمه میکنند و بعد میگویند عربها به ما فحش میدهند و حال آنکه اگر در یک فرهنگ لغت عربی نگاه کنید معنی عجم ،به عنوان یک اسم، میشود: ایرانی و غیر عرب . یعنی اعراب به هر فردی که عربزبان نباشد عجم میگویند و مشکلی با فارس بودن ما ندارند بلکه مردم امریکا را نیز عجم میدانند زیرا عجم یعنی غیر عرب و اینکه چرا میگویند «ایرانی و غیر عرب» بدان خاطر است که مردم ایران در قدیم نزدیکترین ملت غیر عرب به آنها بودندو از آن موقع تا به حال هم این اسم مانده ولی حقیقت آنستکه به ایرانیان اختصاص ندارد. حالا شما ببینید با همین یک کلمه «عجم» این دین ستیزان نژادپرست چه جنگ اعصابی راه انداخته اند!!
|
|