مقدمه
با سلام. اخیرا" به این نتیجه رسیده ام که باید به جوانان این مرز و بوم نشان دهیم که سایر مکاتب، از تحریفات و انحرافات فراوانی برخوردارند.چراکه امثال افشا، جوانان را به بیدینی دعوت میکنند و چه بسا جوانان پس از انحراف صلاح را در دینداری مجدد ببینند؛ اما در مقابل کسان دیگری هم هستند که با کپی کردن مطالب سایت افشا در وبسایتهایشان و سپس تبلیغ مکاتب دیگر سعی در انحراف ایشان به سوی سایر مذاهب دارند.لذا تصمیمم بر آن شد که نقدی هم بر سایر مذاهب بیاوریم و فعلا" از دین زرتشت شروع میکنیم.
توضیح:علل اینکه در این پست بر نگارشات آرتور کریستینسن تکیه نمودم اینستکه:
1.این فرد،حدود سی سال مشغول تحقیق در مورد حکومت ساسانی(که حکومتی مذهبی_زرتشتی بود)، بوده است.از آنجا که این حکومت بسیار مذهبی بوده است لذا توضیحات این مورخ در مورد دین زرتشت بسیار مهم و معتبر است.
2.نویسند? مورد نظر نویسنده ای بی طرف یا حتی شاید بتوان گفت که طرفدار ساسانیان است، چنانکه سربازان مسلمان را که ساسانیان را سرنگون کردند،در کتابش قومی وحشی،مینامد.
پیشاپیش به کسانی که از عنوان کتاب کریستینسن ایراد میگرند که این کتاب مربوط به ساسانیان است و بین زمان ایشان و زرتشت(ع) فاصل? زیادیست، عرض میکنم که این نویسنده به علت اینکه ساسانیان حکومتی مذهبی بودند تحقیقات زیادی هم در مورد زرتشت کرده است که اگر کتاب را بخوانند متوجه میشوند.
آرتور کریستینسن مؤلف کتاب "ایران در زمان ساسانیان" میگوید:
« اکثر دانشمندان بر آنند که مزدای ایرانیان که به معنای دانا و بزرگترین اهورا میباشد، همان ورونه قدیم است، که نام اصلیش در نزد اقوام ایرانی فراموش شده است.از لحظ? ورود ایرانیان به عرص? تاریخ، ما به دو شکل مختلف از مذهب ابتدایی آنها برخورد میکنیم.یک دسته به پرستش میترا(در متون ایرانی:میثره mi?ra) مشغولند،که در این هنگام در رأس دیوها قرار دارد و دست? دیگر، که خدای بزرگ آنها مزدا است...
زردشت پیامبر نیز از میان این دسته در نقطه ای از ایران شرقی ظهور کرد(نیبرگ،دین،ص 260 به بعد) زردشت در گاتاهای خود که نوعی موعظات نبوی به شعر بود، آیین پرستش مزدا را اصلاح و آنرا بر پای? محکمی استوار کرد.»(ایران در زمان ساسانیان، ص 14)
لذا معلوم میشود که زرتشت(ع) اولین کسی نبوده است که (در بین ایرانیان) سخن از پرستش مزدا زده است و مانند هر پیامبر دیگری برای اصلاح در مکتب توحید آمده است.
آیا آئین زرتشت امروزی به یک خدا اعتقاد دارد؟
باز هم پاسخ منفی است:
«در بین یاوران مزدا با شش ایزد برخورد میکنیم، که بعد از زردشت بر آنها نام مشترک "امشاسپند" نهاده اند. و آنها از این قرارند: وهومنه(بهمن،اندیش? نیک)، اشه(نظم نیکو یا حقیقت)، خشثره(تسلط)، آرمیتی(تقریبا":پاکی روح)، هوروتات(خرداد،کمال یا صحت)و امرتات(امرداد،بی مرگی)،در رأس این شش امشاسپند باید سپنتامینو(گوهر یا خرد توانا،که نوعی تجلی ذات مزدا میباشد) را قرار داد و بدین ترتیب تعداد امشاسپندان هفت است.در گاتاها هنوز این شش یا هفت امشاسپند دست? بخصوصی نیستند و همچنین در آنجا دو ایزد،سروش و اشی، را باز میابیم که سابقا" در گرد مهر بودند(یعنی جزء ایزدهای میترا پرستان محسوب میشدند!!)در گاتاها هنوز تا اندازه ای روابط بین ایزدان و قوای طبیعت و عناصر دیده میشود،مثلا" آرمیتی اله? زمین است»(ایران در زمان ساسانیان،ص 15)
دوستان عزیز برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این ایزدها(!) میتوانند به بخش پیوست کتاب اوستا(به گردآوری جلیل دوستخواه) مراجعه کنند.
با توجه به این تفصیلات، راهی نداریم جز اینکه که یا بگوییم که دین زرتشت هم مثل بسیاری از مذاهب ساختگی مکتبی کفرآلود بوده است یا اینکه بگوییم دین زرتشت هم مثل مثل آئین یکتاپرستی که در بین اعراب جاهلی به شرک گرایید،دچار تحریف شده است.چنانکه آرتور کریستینسن میگوید:
« دین زردشت،یکتاپرستی ناقص است:در این دین ایزدان بسیار وجود دارند، ولی میتوان گفت که آنها تجلیات ذات مزدا و در عین حال مجریان اراد? اویند، که یگانه خواست خداییست. »(ایران در زمان ساسانیان،ص16) چنانچه میبینید نویسنده قصد دارد چند خدای موجود در آیین زردشت را با توجیهات مسیحیان توجیه کند.اگر این توجیه را نیز بپذیریم مشخص میشود که از نظر آئین زرتشت توحید مثل توحید مسیحیون مخدوش شده است.در واقع این مکتب نیز چون دین مسیح دستخوش تحریفاتی شده است.(در مورد اینکه خدا در چیزهای دیگر تجلی نمیکند بعدا" سخن میگوییم)
آیا اوستا تحریف شده است؟
پاسخ به این سؤال مثبت است:
"بین اوستای معروف به «قدیم»، که گاتاها هسته و مغز آنرا تشکیل میدهد و «اوستای جدید» چه از لحاظ افکار دینی و چه از لحاظ مقام خدایان و ایزدان فرق بارزی وجود دارد.چون پس از زردشت نتوانسته اند خدایان و ایزدانی که مقبول عام? مردم بودند،به کلی از میان ببرند،ناچار این ایزدان را در ردیف ایزدان مخصوص گاتاها قرار دادند(!) یشتهای قدیم،در ستایش ایزدانی چون میثره(میترا) و اردوی سورا آناهیتا و ستار? تیشتریهti?trya(تشتر که آنرا با شعرای یمانیsirius یکی میدانند)،ورثرغنه(بهرام) و خورنه(فر،خره) و فروشیها(فروهرها،فرشته های حافظ مؤمنان) و غیره با افکار و عقاید زردشتی تطبیق شد و علاوه بر آن یشتهای جدیدی طبق آئین زردشت سرودند.
این عمل زمانی انجام شد که کیش زردشت هنوز محدود به نواحی شرقی ایران بود.بعدها این جنبش دینی ماد را فراگرفت و طبق? روحانیون آنجا یعنی «مغان» عاملان غیور و سرسخت و متعصب این کیش شدند.تاریخ زردشتی شدن ماد بدرستی معلوم نیست،همینقدر میدانیم که در زمان داریوش و خشیارشا، قوم ماد زردشتی بود،درحالی که پارسها از یک نوع مزداپرستی غیر زردشتی پیروی میکردند.از این پس سرزمین ماد مرکز دین زردشت به شمار آمد و این دین در تحولات بعدی خود تحت تأثیر افکار طبق? مغ قرار گرفت و در نتیجه طراوت خویش را از دست داد و در قالب اصول فقهی خشک و خسته کننده ای درآمد.دستورات دینی جدید برای تنظیم جزئیات زندگی مؤمنان وضع شد و اینان ناگزیر بایستی خود را از شر حملات عد? کثیر از شیاطین و عفریتهای گوناگون،که دیو نام گرفتند،حفظ کنند.به داستان رستاخیز و روز شمار، تفاصیل و شاخ و برگ زیادی افزودند،که طبق آنها از نطف? مخفی زردشت تا سه هزار سال در هر هزاره یک منجی خواهد آمد و با ظهور آخرین منجی یعنی استوت ارته،که سوشیانت یا منجی اصلی و اخص است،این دنیا پایان میپذیرد...
کتاب موسوم به وندیداد(وی دیوه داته یعنی «قانون ضددیو») در چنین محیطی نوشته شده است.این کتاب به زبان اوستایی است،که هر چند زبان مادها نبود،در آنجا هم همچنان برای تألیفات دینی به کار میرفت."(ایران در زمان ساسانیان،ص17)
پس بنا بر شواهد تاریخی دین زردشت و سرودهای او(اوستا) پس از مدت کوتاهی دچار تحریف شده است.البته آنچه باور به سوشیانت است را ما قبول داریم ولی اینکه هر هزار سال یکبار یک منجی بیاید و در سومین هزاره سوشیانت چیزیست که اشتباه بودن آن بدیهیست چه نه تنها بیش از سه هزار سال از زرتشت گذشته و سوشیانتی رؤیت نشده بلکه جای سؤال است که منجی هزار? قبلی که بوده است؟
اگر منوی نظرات باز نشد اینجا کلیک کنید
|
7.تصفیه کردن: یکی از نکاتی که میخواهم به دوستانم گوشزد کنم، اینستکه درست است که اروپاییها از ما به لحاظ علمی و صنعتی پیش هستند ولی این دلیل نمیشود، ما هر کاری که آنها کردند،فورا" پیروی کنیم.قرآن میفرماید:
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ (زمر:18)
الان شما نگاهی به سطح جامعه بیندازید.جوانان ما همگی دوست دارند از محصولاتی که تولید کشورهای غربی یا چین و کره و ژاپن هستند، استفاده کنند؛ولی آیا همانقدر هم به این فکر میکنند که خودشان آن محصولات را با همان کیفیت تولید کنند؟و اگر فکر میکنند چه قدمی در این راه برمیدارند؟؟
اکنون در کوی و برزن، آخرین فیلمها و موزیکهای روز دنیا،به همراه تعداد سرسام آوری از فیلمهای مستهجن،در اختیار جوانان این مرز و بوم قرار میگیرد؛اما چه کسی دیده است که یکی از این فروشندگان محترم برود جلوی درب دانشگاه،جلوی دانشجوهای فنی را بگیرد و بگوید:«آقایون و خانمهای دانشجو،دیشب یک فیلم از ماهواره ضبط کردم که ساخت یک آی سی،رو در شرایط آزمایشگاهی نشون میداد.» چرا؟ واقعا" چرا این قاچاقچیان محترم(!!) به جای قاچاق فیلم و موزیک،کتب علمی و محرمان? غربیها را قاچاق نمیکنند؟؟(لازم به ذکر میدانم که وقتی ما یک آلیاژ یا یک قطع? الکترونیکی را از یک فروشند? خارجی میگیریم، او تمام خواصش را به ما نمیگوید و معمولا" در کتب راهنما نیز تمام این خواص ثبت نمیشوند.)
چرا قاچاقچیان محترم،به جای دزدیدن بیفرهنگیهای غرب و فروختنشان در ایران،روش ساخت آلیاژها را نمیدزدند؟ پاسخ اینستکه مردم ما از غرب، به همان تفاله هایش بسنده میکنند. مردم ما، به جای اینکه برای بدست آوردن روش ساخت فلان آلیاژ و خواص فلان ترانزیستور،سر و دست بشکنند(!)،برای خریدن لباسهای مدل اروپایی و خریدن فیلمهای روز،چانه میزنند.
غربیها در فیلمهایشان دانشجوهای درسخوان و اندیشمندشان را به ما نشان نمیدهند.فیلمهای آنها معمولا" محصلی را نشان میدهد که تازه به بلوغ رسیده یا جلو? مرگباری از آخرالزمان یهودی و ظهور یک منجی عجیب و غریب را به نمایش میگذارد یا سعی میکند به شکلی گروهی از مخالفین آمریکا را ، آدمکش و تروریست جا بزند.ولی فیلمهای غربیها دانشجویانی را به ما نشان نمیدهند که شب و روز را در کتابخانه و آزمایشگاه یا در حال تحقیق در صحرا و جنگل میگذرانند.کسانی که عامل پیشرفت غرب هستند اینها هستند نه شخصیتهای آنچنانی فیلمهای ... .در این مورد در پست ما حق نداریم بحث شد.
از سوی دیگر دوستانی که مطالعاتی در زمینه های روانشناسی،فلسفه،ادبیات و کلا" علوم انسانی دارند نیز، بد نیست مراقب باشند که تحت القائات غربیها قرار نگیرند.زیرا آنها بسیاری از تفکرات منجر به فساد و بیدینیشان را با استفاده از علوم انسانی جار میزنند!!!
دوستان عزیزم، بیایید هر چه غربیها به خوردمان میدهند را نپذیریم.بیایید از هر چیزی خوبش را بگیریم و تفاله اش را دور بریزیم.فسادهای غرب عامل پیشرفت آنها نیست.
8.مسئولیت توپ فوتبال نیست: یکی از مشکلات ما،اینستکه همیشه منتظریم که کس دیگری بیایید و تمام مشکلات را حل کند، تا تازه ما شروع به کار و تلاش کنیم.به هر کس میگوییم عملکردت را اصلاح کن فورا" میگوید برو اول به فلانی و فلانی که از من بالاترند بگو. اینطوری هیچ نمیشود.این میشود پاس دادن مسئولیت به دیگران.یادمان باشد که پیامبر اسلام(ص) فرمودند:
کلکم راع و کلکم مسئول (تمام شما نگهبانید و تمام شما مسئولید)
و نیز یکی از سخنان معروف مرحوم آیت الله خمینی،رهبر فقید انقلاب اسلامی، این بودکه: ما مأمور به وظیفه هستیم ،نه نتیجه.
دوستان خوبم،باید به خاطر داشته باشیم که ما خودمان باید وظیف? شرعی و انسانی خود را در قبال جامعه انجام دهیم.حال اینکه دیگرانی که از ما بالاتر یا پایینترند یا همسطح ما میباشند کارشان را درست انجام بدهند یا ندهند، نباید در میزان عملکرد ما اثر منفی بگذارد.
واقعا" جای شگفتیست که برخی از نوابغ این سرزمین بعد از گرفتن بورس میروند و دیگر پشت سرشان را هم نگاه نمیکنند.چرا؟ برای اینکه در آنسوی دنیا پول و آزادی خیلی بیشتر است! این در حالیست که امثال گالیله برای شروع انقلاب صنعتی جان خود را نیز در طبق اخلاص قرار دادند.جناب گالیله هم میتوانست با یک سفر دریایی ساده، به خاک عثمانی بیاید.جایی که هرگز اورا بخاطر در حرکت خواندن زمین،تکفیر و زندانیش نمیکرد؛ اما گالیله نمیخواست علمش را خرج مسلمین کند، میخواست دانشش را صرف میهن خود نماید.کاش این مغزهای فراری یادی هم از گالیله میکردند. آیا در ایران بدتر از آن میخواهد به سرشان بیاید؟!!!
هم? ما جوانان مسلمان و ایرانی خواستار پیشرفت اسلام و ایران هستیم؛پس باید تلاش در این راه را یک وظیفه بدانیم.اگر دیگران به وظیف? خود عمل نکنند هم باید راهمان را با عزم راسخ پیش بگیریم.
دوستان من،ما همیشه از اینکه چه باید «بکنند»، سخن میگفتیم ولی اینبار حرف از این است که چه باید «بکنیم».اینکه به خلاقیت جوانان ارج نمینهند،پارتی بازی غوغا میکند،بودج? تحقیقات کافی نیست و...؛درست ولی ما باید راه خود را با پشتکار ادامه دهیم.مدیران و مسئولین فردای مملکت، شما جوانان و نوجوانان عزیز هستید.اگر این مسائل را بد میدانید،وقتی خودتان مسئول شدید، آنها را تکرار نکنید.
9.آچار فرانسه نباشیم: یکی دیگر از مسائلی که اثر منفی بر پیشرفت تحصیلات ما میگذارد همین بحث آچار فرانسه بودن است!! دانشجوی عزیز ما برای یک رشته،بالفرض دندانپزشکی،برگزیده شده است؛ولی بیش از اینکه به رشت? خود بپردازد به مسائل حاشیه ای میپردازد:وضعیت آزادی در دانشگاه،آزادی بیان،وضعیت سلف،عملکرد کمیت? انضباطی،بررسی صلاحیت یا عدم صلاحیت حکومت کشور،وضعیت ترافیک شهری،تحقیق پیرامون مکاتب مختلف،شرکت در گفتگوهای بر و بچ اینوری و اونوری و در برخی موارد هم در کنار رشت? خود به برخی چیزهای دیگر هم علاقه دارد و سر از کلاس مدار منطقی و تاریخ فلسفه در میاورد.خب اینجا این سؤال مطرح میشود که این دانشجوی عزیز اگر تمام انرژِی خود را روی مباحث مربوط به رشت? خودش متمرکز میکرد و جای کمتری برای فوق برنامه ها میگذاشت، موفقتر نبود؟
یکی از ایرادهای ما که از همان بحث بی حوصلگی،نشأت میگیرد اینستکه ما میخواهیم، در آن واحد هم سیاستمدار باشیم،هم فیلسوف،هم تاریخدان،هم سخنران،هم ادیب،هم مهندس،هم دکتر و ...! بهتر اینستکه ما در یک زمینه به طور کامل استاد شویم و در کنار آن در یکی دو زمینه مطالعه کنیم؛ نه اینکه بخواهیم در ده رشته به مقام استادی و دکترا برسیم!
10.احتراز از فرقه ها و ایسم ها: یکی از بلاهایی که به خصوص در دانشگاه، دامنگیر جوانان عزیز ما میشود همین بحث فرقه هاست.این فرق گاهی سیاسی،گاهی مذهبی،گاهی ضدمذهبند و گاهی در قالب نژادپرستی نمود میکنند.برای مثال بحث پانها بود که پیش از این بدان پرداختیم.
این فرقه ها،معمولا" از احساسات جوانان سوءاستفاده میکنند و توان و انرژی آنها را صرف مقاصد موهوم خود میکنند.جای تأسف است که گروه زیادی از دانشجویان ما را این اراذل به تملقهای دروغین به سمت خود میکشانند و زمانی را که دانشجو میتواند صرف تحقیق و مطالعه کند را میمیرانند.در برخی موارد هم که کار را به درگیری میکشانند و دانشجوها را سپر بلا قرار داده، آنها را وسیله برای شاخ و شونه کشیدن برای طرف مقابل قرار میدهند.
اینکه جوانان ما به فکر وضعیت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور باشند،اینکه بخواهند بدنبال ارتباط با خدا باشند،اینکه به وطن خود علاقه نشان دهند؛ همگی خوبست ولی دوستانم همانطور که تا مطمئن نشوید یک پزشک، واقعا" پزشک است به او مراجعه نمیکنید؛سعی کنید که با چشمانی باز و بعد از مطالعات کافی وارد سیاست و گروههای غیر متعارف شوید.در ضمن سن 18تا 30 بهترین فرصت برای پیشرفتهای علمیست.شما همیشه برای سر و سامان دادن به وضعیت سیاسی کشور فرصت دارید.یادمان باشد بالاترین وظیف? یک دانشجو درس خواندن و تحقیق است.
11.مدیریت زمان: یکی از مسائل مهم برای ما مدیریت زمان است.اینکه بسیاری از مطالعات ما صرفا" در ایام امتحان، صورت میگیرد(که این خود در ناچیز بودن معلومات ما پس از برگزاری امتحان، بسیار مؤثر است.) ناشی از نداشتن مدیریت زمان است.برای مثال برای برخی جوانان مذهبی ما، برنام? روزانه به شکل زیراست:
ساعت 5:00 بلند میشن و نماز صبح رو میخونن؛بعد میخوابن و ساعت 6:45 راهی محل تحصیل میشن.ساعت 13 به خونه برمیگردن تا نهار بخورن و یه استراحتی بکنن ساعت میشه 15.ساعت 15 تا 17:30 رو درس میخونن. با اذان مغرب راهی مسجد میشن و بعد از نماز عشاء هم هیئت و کلاس قرآن. اینطوری حدود ساعت 21 به خونه میرسن تا ساعت 22:30 یک شامی میخورن و اگر حالی باشه یه درسی هم میخونن و بعد هم میخوابن.با این فرم برنامه، ایشون تا در طول شبانه روزحداکثر 4 ساعت درس میخواند.
برنام? فوق(یا در واقع بی برنامگی فوق) ناشی از عدم مدیریت زمان است.برای اصلاح این برنامه،به عنوان مثال، بهتر است بعد از خواندن نماز صبح به مطالع? دروس حفظی بپردازد.در زمانهای رفت و برگشت به محل تحصیل نیز میتوانیم با خود یادداشتیهای مهم را همراه داشته باشیم و بخوانیم.برای رفتن به هیئت، بهتر است، پربارترین و مفیدترین آنها را انتخاب کند و در جلسات هفتگی آن شرکت کند، نه اینکه شنبه شب به هیئت انصار برود،یکشنبه شب هیئت محبین،دوشنبه شب مکتب المقربین و همینطوری برنامه را تا آخر هفته پر کند.یادمان باشد،تحصیل علم از بالاترین عبادتهاست.چنانکه یک ساعت تفکر مؤمن را با سالهای عبادت(مستحب) برابر دانسته اند.پس بهتر است به کسب علم را فدای چیزهای دیگر نکنیم.
اگر منوی نظرات باز نشد اینجا کلیک کنید
|
3.بررسی بیان علل از سوی غربیها: خود غربیها نیز، در مورد عوامل پیشرفت خود کتب فراوان نوشته اند.امروزه حتی کتبی که آنها در مورد تاریخ اسلام و ایران نوشته اند در بازار موجود است.
البته در مورد این سومی هم باید مراقب باشیم.غربیها معمولا" تمام حقایق را به ما نمیگویند. معمولا" در کتب این افراد تلاش برای القای تفکراتشان به ما وجود دارد.آنها میخواهند به ما بقبولانند که دین باعث پسرفت و عقب رفتن ماست.آنها تجرب? خود از مسیحیت را به ما القا میکنند حال آنکه، برعکس سیستم کلیسا که آنها را از کسب علم باز میداشت و بسیاری از تحقیقات را تکفیر میکرد،اسلام خود بهترین مشوق به سوی کسب علم بود.
پیامبر اسلام(ص) میفرمایند: اطلبوا العلم و لو بالسّین. (علم را حتی اگر در چین بود طلب کنید.)
و نیز میفرماید: اطلب العلم من المهد الی لحد.(ز گهواره تا گور دانش بجوی)
همچنین قرآن کریم بارها ما را به تعقل و تفکر خوانده است و کفار را به خاطر تعقل نکردنشان سرزنش میکند:
وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ (بقره:171)
پس حساب اسلام از حساب کلیسای کاتولیک اروپائیها جداست.اسلام نه تنها باعث پسرفت هیچ قومی نیست بلکه باعث پیشرفت شگفت اقوام عرب و ترک که مورخین امروزی آنان را اقوامی بیعلم و نادان میخوانند،نیز شد.
چاره جویی
در اینجا برخی راهها که با دانش ناقص خودم و با تحقیقات ناقصم به آنها دست یافته ام را بیان میکنم.منتظر راهنماییها و رهنمودهای دوستان عزیزم هستم.
1.زنده کردن روحی? تحقیق: خود اروپاییها قبول دارند که بسیاری از علومشان را از کتابخانه های جهان اسلام بدست آورده اند.البته کاری که ایشان کرده اند این بوده است که علومی را که از جهان اسلام و یونان بدست آوردند را به مقدار زیادی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند.این در حالی بود که در ایران و عثمانی و هند این علوم مورد توجه قرار نگرفتند.
باعث تأسف است که ما باید در برخی از کتب به نقل از اروپاییها بیاموزیم که باید به هر حقیقتی به دید نقد نگاه کنیم و حال آنکه این چیزیست که ما باید از اسلام بیاموزیم:
وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ (اسراء:36)
همچنین در کتاب اصول کافی(معتبرترین کتاب شیعه)، اولین فصل در مورد عقل و جهل است. دین اسلام، ایمانی که به تقلید از دین پدر باشد را از ما نمیپذیرد و از ما میخواهد که وجود و یگانگی خدا و نبوت پیامبر و حقانیت معاد را با تحقیق بپذیریم.
دین اسلام در هیچ زمینه ای به ما اجاز? پذیرفتن یک مسئله را نداده است.حتی در بحث ولایت نیز ما ابتدا باید با چشمانی باز،مشخصات ولی را بشناسیم و اگر با این مشخصات هخوانی داشت حکم ولی را گردن گذاریم.
پس جای حسرت است که چرا ما باید روشهای تحقیق را از غربیها بیاموزیم.
2.داشتن صبر و حوصله: یکی دیگر از مشکلات ما نداشتن حوصله و صبر است.مثلا" فرض کنید قرار است پروژه ای را برای واحد درسی تحویل دهیم و برای اینکار سه هفته فرصت داریم. اکثر ما دو هفت? اول را با کمال خونسردی و بی حوصلگی فقط به پروژه فکر میکنیم و تازه در هفت? آخر و برخی هم در روزهای آخر وشب آخر روی پروژه کار میکنیم.حالا سؤال اینجاست که چرا اینگونه عمل میکنیم؟ خب موضوع اینستکه ما دو هفت? اول حوصله نمیکنیم روی پروژه کار کنیم.
باعث ناراحتی است که ما با وجود اینهمه آیات و روایاتی که در مورد صبر داریم؛ اینقدر بدون صبر و حوصله کارمان را انجام میدهیم.در قرآن در 69 آیه از صبر سخن رفته است به عنوان مثال به موارد زیر توجه کنید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (بقرة:153)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (آل عمران:200)
تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُواْ (اعراف:137)
فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ(هود:49)
سَلاَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (رعد:24)
دوستان عزیزم،تحقیق و کار بدون حوصله،قاعدتا" سرسری خواهد بود.اگر ما سه روز روی یک تحقیق کار کنیم فقط تحقیق را آماده میکنیم ولی اگر یک ماه روی همان تحقیق کار کنیم دانشهای بیشتری نصیب ما میشود.
یکی از رموز پیشی گرفتن اروپاییان،از ما، در زمین? علم و صنعت، همین تحقیق کردن همراه با صبر و حوصله است.بیایید با حوصل? بیشتری به کسب علم که تنها راه پیشرفت ماست بپردازیم.
3.داشتن پشتکار: یکی دیگر از رموز پیشرفت اروپاییان و درجا زدن ما پشتکار فراوانی است که این افراد دارند.عجیب اینجاست که در آیات و روایات اسلامی فراوان از مزایای ثابت قدم بودن سخن آمده است به عنوان مثال:
اسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ (هود:112و شوری:15)
ولی با این وجود این اروپاییها بودند که در علم و صنعت از خود پشتکار نشان دادند.ای کاش ما به جای شناختن خوانندگان و بازیگران مختلف غربی، آن دختر اروپایی را بشناسیم که از شانزده سالگی به صحرای نوبی به آفریقا، به صحرای الجزایر، به استرالیا میرود؛ تمام عمرش را در محیطهای وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی میگذراند و شب و روز در جوانی و کمال پیری درباره ی امواجی که از شاخکهای مورچه فرستاده میشود و شاخکهای (مورچه های) دیگر آنرا دریافت میکنند و چون عمر را به پایان میبرد، دخترش کار و فکر او را دنبال میکند این نسل دوم زن اروپایی در سن پنجاه سالگی به فرانسه باز می گردد و در دانشگاه میگوید : «من سخن گفتن مورچه را کشف کرده ام و بعضی از علایم مکالمه او را یافته ام.»(به نقل از کتاب "فاطمه فاطمه است" تألیف دکتر شریعتی)
بله، این یعنی پشتکار.من نمیدانم چرا برخی جوانان ما فکر میکنند، علت پیشرفت و ترقی غربیها،نوع لباس پوشیدن و کاباره ها و خوانندگان آنهاست!!
4.حداکثر استفاده از حداقل امکانات: یکی دیگر از مسائل مهم اینستکه، ما انتظار داریم که ابتدا یک کتابخانه یا آزمایشگاه بسیار بزرگ و مجهز در اختیار ما بگذارند؛تا ما تحقیق و پژوهش خود را، آغاز کنیم.واقعا" این مسئله برای خیلی از جوانان ما، مشکلی شده و به آنان القا میکند که دانشهای فیزیکی و شیمی و نیز تحقیقاتیشان هیچ است.
اگر به زندگی دانشمندان بزرگ غرب،که عامل انقلاب صنعتی بودند نگاه کنیم؛میبینیم که اکثر آنها نیز در حداقل امکانات و فقر زیاد زندگی میکردندولی پشتکارشان باعث موفقیتشان شد.آیا ما از آنها کمتریم؟
5.داشتن خلاقیت: یکی از نکاتی که در پیشرفت ما مؤثر است،داشتن خلاقیت در کارهاست. برای نیل به این هدف به نظر این حقیر بهتر است دانش پژوهان ما،به کتب درسی مربوط به امتحان بسنده نکنند و سعی کنند بیشتر از فکر خود کار بکشند.
به عنوان مثال میتوانیم برای مسائل مختلف فیزیک و شیمی،شرایط ساد? آزمایشگاهی ایجاد کنیم تا بحث را بهتر درک کنیم.میتوانیم سؤالات برنامه نویسی و ریاضیات را از چند راه حل مختلف حل کنیم، تا ذهنمان بازتر شود.میتوانیم برای پیشرفت در ادبیات،متون کهن را مطالعه کنیم و سعی در یافتن انواع صناعات ادبی در آنها کنیم.برای فهم بهتر زبان(متون)،میتوانیم به تجزیه و ترکیب جملات مختلف در جاهای مختلف بپردازیم.برای پیشرفت در یک زبان خارجی هم میتوانیم به خواندن متنهای مختلف به آن زبان و نیز گفتگو به آن زبان، بپردازیم.
6.آموختن زبانهای خارجی: دوستان عزیزم به نظر بنده،برای هر مسلمانی الزامیست که دو زبان را به غیر از زبان مادری، فرابگیرد.یکی زبان عربی که به وسیل? آن باید متون دینی را مطالعه کنیم و دیگری زبان انگلیسی که بیشتر متون علمی روز به آن زبان نوشته میشوند.یادمان باشد که پیامبر اسلام فرموده است که برای کسب علم به دورترین نقاط جهان نیز سفر کنیم و برای نیل به این هدف باید به زبان بین المللی آشنا باشیم.
اگر منوی نظرات باز نشد اینجا کلیک کنید
|
بحث در مورد تحقیق و ابزار مورد نیاز برای تحقیق بود.پس بگذارید بحث را قدری بسط بدهیم:
مقدمه
واقعا" جای تأسف دارد که با این همه تأکیدی که اسلام بر تحصیل علم و تحقیق و تدبر دارد، وضعیت ما مسلمین چنین است که بسیاری از علوممان را از غرب میاموزیم و مهندسی معکوس بالاترین خلاقیت ما در بسیاری از زمینه هاست.وضع صنعت و علوم فنی و تجربی و حتی انسانی ما به گونه ایست که اگر کسی احادیث دعوت به کسب علم اسلام را خوانده باشد، هرگز باور نمیکند که کشورهای اسلامی امروز واقعا" اسلامی هستند.دوستان عزیز
با این همه فرمانی که به کسب علم و تحقیق و بررسی حقایق در اسلام وجود دارد اگر ما الگوی کسب علم برای جهانیان باشیم، کار چندان بزرگی نکرده ایم.
زمانی بزرگترین دانشمندان جهان، مسلمان بودند. زمانی بود که غربیها برای کسب علم به خاورمیانه میامدند و در کشورشان برای اینکه خود را اهل علم نشان دهند لباسهای دانشمندان مسلمان را میپوشیدند.ولی امروز دقیقا" وارونه شده است.علت چیست؟
به دنبال چراها...
بسیاری از جوانان ما به این مسئله فکر میکنند و این جای خوشحالیست.اینکه باید دلایل این پسرفت را در کجا بیابیم گزینه های مختلفی را در بر میگیرد:
1.جستجو در تاریخ خود: این عمل کاریست بسیار عالی و اتفاقا" در قرآن و روایات بارها و بارها به نگریستن به شرح حال امم پیشین اشاره شده است:
أَفَلَمْ یَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَیَنظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ (یوسف:109)
أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَکَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً(فاطر:44)
فقط جوانان ما باید یادشان باشد که «تاریخ برای عبرت است» و مراقب باشند که به دام افراد تاریخپرست نیفتند.اینکه ما ذخایر تاریخی چندهزارساله داریم، بدان معناست که باید تاریخمان را موشکافی کنیم و عوامل اوج و حضیض مردم سرزمین خودمان را بشناسیم.این امر در مورد تاریخ اقلیم خودمان خیلی اهمیت دارد، زیرا تاریخ کشور ما و مسائل مربوطه با خلق و خوی ما همسانی بیشتری دارد تا بالفرض تاریخ چین.
2.جستجو در تاریخ کشورهای پیشرفته و عوامل پیشرفتشان: این امر نیز کار نیکوییست و به ما کمک میکند تا بیشتر به راههای پیشرفت نزدیک شویم.آنچه ما در تاریخ اروپا میبینیم، نمون? بارزیست از آیات قرآن مبنی بر اینکه پیشرفت از آن کسیست که تلاش میکند:
وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (نجم:39)
إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ(رعد:11)
در این بررسی میبینیم که اروپاییان که بنا به حرف کشیشانشان شپشها را مرواریدهای خدا میدانستند و بسیاری از علم آموزیها را کفر میدانستند، در پی دگرگونی و انقلاب صنعتی، خود را تا جایی بالا بردند که اکنون آنها چنانند و ما چنین.
3.بررسی بیان علل از سوی غربیها: خود غربیها نیز، در مورد عوامل پیشرفت خود کتب فراوان نوشته اند.امروزه حتی کتبی که آنها در مورد تاریخ اسلام و ایران نوشته اند در بازار موجود است.
البته در مورد این سومی هم باید مراقب باشیم.غربیها معمولا" تمام حقایق را به ما نمیگویند. معمولا" در کتب این افراد تلاش برای القای تفکراتشان به ما وجود دارد.آنها میخواهند به ما بقبولانند که دین باعث پسرفت و عقب رفتن ماست.آنها تجرب? خود از مسیحیت را به ما القا میکنند حال آنکه، برعکس سیستم کلیسا که آنها را از کسب علم باز میداشت و بسیاری از تحقیقات را تکفیر میکرد،اسلام خود بهترین مشوق به سوی کسب علم بود.
پیامبر اسلام(ص) میفرمایند: اطلبوا العلم و لو بالسّین. (علم را حتی اگر در چین بود طلب کنید.)
و نیز میفرماید: اطلب العلم من المهد الی لحد.(ز گهواره تا گور دانش بجوی)
همچنین قرآن کریم بارها ما را به تعقل و تفکر خوانده است و کفار را به خاطر تعقل نکردنشان سرزنش میکند:
وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ (بقره:171)
پس حساب اسلام از حساب کلیسای کاتولیک اروپائیها جداست.اسلام نه تنها باعث پسرفت هیچ قومی نیست بلکه باعث پیشرفت شگفت اقوام عرب و ترک که مورخین امروزی آنان را اقوامی بیعلم و نادان میخوانند،نیز شد.
چاره جویی
در اینجا برخی راهها که با دانش ناقص خودم و با تحقیقات ناقصم به آنها دست یافته ام را بیان میکنم.منتظر راهنماییها و رهنمودهای دوستان عزیزم هستم.
1.زنده کردن روحی? تحقیق: خود اروپاییها قبول دارند که بسیاری از علومشان را از کتابخانه های جهان اسلام بدست آورده اند.البته کاری که ایشان کرده اند این بوده است که علومی را که از جهان اسلام و یونان بدست آوردند را به مقدار زیادی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند.این در حالی بود که در ایران و عثمانی و هند این علوم مورد توجه قرار نگرفتند.
باعث تأسف است که ما باید در برخی از کتب به نقل از اروپاییها بیاموزیم که باید به هر حقیقتی به دید نقد نگاه کنیم و حال آنکه این چیزیست که ما باید از اسلام بیاموزیم:
وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ (اسراء:36)
همچنین در کتاب اصول کافی(معتبرترین کتاب شیعه)، اولین فصل در مورد عقل و جهل است. دین اسلام، ایمانی که به تقلید از دین پدر باشد را از ما نمیپذیرد و از ما میخواهد که وجود و یگانگی خدا و نبوت پیامبر و حقانیت معاد را با تحقیق بپذیریم.
دین اسلام در هیچ زمینه ای به ما اجاز? پذیرفتن یک مسئله را نداده است.حتی در بحث ولایت نیز ما ابتدا باید با چشمانی باز،مشخصات ولی را بشناسیم و اگر با این مشخصات هخوانی داشت حکم ولی را گردن گذاریم.
پس جای حسرت است که چرا ما باید روشهای تحقیق را از غربیها بیاموزیم.
2.داشتن صبر و حوصله: یکی دیگر از مشکلات ما نداشتن حوصله و صبر است.مثلا" فرض کنید قرار است پروژه ای را برای واحد درسی تحویل دهیم و برای اینکار سه هفته فرصت داریم. اکثر ما دو هفت? اول را با کمال خونسردی و بی حوصلگی فقط به پروژه فکر میکنیم و تازه در هفت? آخر و برخی هم در روزهای آخر وشب آخر روی پروژه کار میکنیم.حالا سؤال اینجاست که چرا اینگونه عمل میکنیم؟ خب موضوع اینستکه ما دو هفت? اول حوصله نمیکنیم روی پروژه کار کنیم.
باعث ناراحتی است که ما با وجود اینهمه آیات و روایاتی که در مورد صبر داریم؛ اینقدر بدون صبر و حوصله کارمان را انجام میدهیم.در قرآن در 69 آیه از صبر سخن رفته است به عنوان مثال به موارد زیر توجه کنید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (بقرة:153)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (آل عمران:200)
تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُواْ (اعراف:137)
فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ(هود:49)
سَلاَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (رعد:24)
دوستان عزیزم،تحقیق و کار بدون حوصله،قاعدتا" سرسری خواهد بود.اگر ما سه روز روی یک تحقیق کار کنیم فقط تحقیق را آماده میکنیم ولی اگر یک ماه روی همان تحقیق کار کنیم دانشهای بیشتری نصیب ما میشود.
یکی از رموز پیشی گرفتن اروپاییان،از ما، در زمین? علم و صنعت، همین تحقیق کردن همراه با صبر و حوصله است.بیایید با حوصل? بیشتری به کسب علم که تنها راه پیشرفت ماست بپردازیم.
|
سلام قرار بود از مطالبی که در وبلاگهای دشمنان بر ضد دین مقدّس اسلام نوشته میشه براتون مثالهایی بیارم خب این یکی از آنهاست از وبلاگی موسوم به «نفرت» که سعی دارد قرآن را نازل شده از سوی سلمان جلوه دهد. مطالب سیاه رنگ از نویسنده آن وبلاگ است و مطالب رنگی ردیه های من است:
سلمان فارسی و قرآن
بی تردید سلمان فارسی از تاثیرگذار ترین چهره های تاریخ اسلام به شمار می رود. تا آنجا که محمد پیامبر اسلام در حدیثی او را از اهل بیت خود می خواند(مناقب ابن شهر آشوب-صفحه 85) . گویا سلمان بسیار به محمد نزدیک بوده و نیز از اسرار او آگاه که در حدیثی پیامبر اسلام میفرماید:"آنچه را سلمان می داند،اگرابوذرمیدانست کافرمیگشت." ( بحارالانوار جلد هشتم ) تا آنجا که جماعت قریش می گفتند سلمان قرآن را به محمد تعلیم می دهد؛
خب این دشمن بهتان زدن را از ابتدا شروع کرده است. اولا درست است که سلمان از چهره های درخشان تاریخ اسلام است ولی چه اثر خاصی در اسلام گذاشته است؟ توجه به این نکته الزامیست که این بند? اهریمن میخواهد نتیجه بگیرد که بخشی از تاریخ اسلام را سلمان ساخته در حالی که اسم این مرد بزرگوار در عصر پیامبر گاهگاهی به گوش میرسد که مهمتر از همه مسئله جنگ احزاب است ولی توجه دارید که اگر سلمان هم نبود خداوند دین خود را از دشمن حفظ میکرد در عین حال باز تأکید میکنم که قصد این یاوه گو تأثیرگذاری سلمان در شکل اسلام است چنانچه خواهیم دید.
از سوی دیگر اگر پیامبر سلمان را در روایتی از اهل بیت خوانده است در روایت دیگر هم توضیح داده شده است. سلمان عبدی بود که پیامبر خدا در مدینه موجبات آزادی او فراهم نمود و پس از آن همیشه در کنار پیامبر بود و همچون اهل بیت پیامبر بود. به همین سبب این سخن را در مورد سلمان که جزئی از اهل خان? آن حضرت بود فرمود.(این توضیح را اهل سنت هم نقل میکنند) توجه داشته باشید که اهل بیت در معنای عام یعنی افرادی که در یک خانه هستند. گویا عدو فراموش کرده است که سلمان را پیامبر در مدینه خرید آزاد کرد! چرا به ما نمیگوید آیات مکی را چه کسی نازل کرده است؟
باز میبینیم که نویسنده حدیثی از کتاب بحارالانوار آورده که در اصل پیامبر فرموده است:«اگر ابوذر از آنچه در دل سلمان است خبر داشت دستور به قتل او میداد.»(نه اینکه به قول این آقا کافر میشد) که منظور از این حدیث اختلاف سطح معارف دو تن از اصحاب بسیار نزدیک رسول خداست چنانکه معارف سلمان برای ابوذر قابل درک نیست و ممکن است خیال کند که آن معارف کفر هستند. از اینها گذشته مگر استخراج و نقل احادیث کار هر کسی است؟ اگر اینطور باشد ما مثلا حدیثی داریم که اگر کسی اناری را بخورد یک دانه آن روی زمین نریزد اگر به اندازه ستارگان آسمان گناه کرده باشد بخشیده میشود(حلیة المتقین،مجلسی) اگر شما هر حدیثی که میشنوی را باور داری میتوانی یک نفر را بکشی و بعد هم یک انار بخوری و یک دانه آن را به زمین نریزی!! پس حدیث را باید اهل فن حدیث استخراج کنند نه دروغگویانی چون این نویسنده.
و اما دروغ بزرگتر این که ادعا میکند که قریش میگفتند قرآن را سلمان به پیامبر آموخته در حالی که چنانچه جلوتر خواهم گفت سلمان پس سال سیزده هجری با پیامبر را در مدینه دید چطور قریش این ادعا را راجع به کسی که هنوز به عربستان نیامده بود گفته اند؟
به آیه زیر از قران و تفسیری که به دنبالش آمده توجه بفرمائید:
سوره ی نحل آیه 103ولقد نعلم انهم یقولون انما یعلمه بشرلسان الذی یلحدون الله اعجمی وهذا لسان عربی مبین
و ما می دانیم که ایشان می گویند جز این نیست که می آموزدش بشری. زبان آنکس که بدو این سخن را بندد عجمی(نارسا)است و این (قرآن) زبانی است عربی آشکار(رسا) ـ ترجمه محمد کاظم معزی -
وما کاملا آگاهیم که (کافران) می گویند آن کس که مطالب این قرآن را به رسول می آموزد بشری است اعجمی غیرفصیح واین قرآن را خود به زبان عربی فصیح درآورده.(ترجمه مهدی الهی قمشه ای)
نمون? بارز آی? قرآن:«خداوند ترسی از این که به یک پشه مثل زند یا آنچه بالاتر از آنست ندارد ؛ پس کسانی که ایمان آورده اند میدانند که بدرستی آن حق است از سوی پروردگارشان ؛ و اما کسانی که کفر ورزیده اند گویند: "چرا خداوند اراده به چنین مثلی کرده است؟" خیلیها را با آن گمراه و خیلیها را با آن هدایت میکند و بوسیله آن گمراه نمیکند مگر فاسقان را » سوره بقره آیه 26.
ببینید این بیماردل چطور با آیه ای که برای هدایت آمده گمراه میشود: آیه میگوید خداوند اطلاع دارد که اینها چنین چیزی میگویند ؛ این مردک نتیجه میگیرد قرآن حرف آنها را تأیید کرده است!
بله این حربه کفّار بود که او را شاعر یا مجنون یا ساحر خطاب کنند و یا گویند: این قصه ها را فردی خارجی برای او میگوید. از کی تا حالا حرف عربهای کافر عصر جاهلیت برای این مجوسهای نژادپرست سند شده است؟(همان عربهایی که سوسمارخور مینامندشان)
باز سعی دارد با تکرار واژه اعجمی تأکید بر ایرانی بودن منظور کفّار کند حال آنکه اعجمی فقط به معنای ایرانی نیست بلکه به معنای «غیر عرب» است (فرهنگ عربی-فارسی المورد: روحی بعلبکی-ترجمه محمد مقدس) از این گذشته سور? نحل در مکه نازل شده پس کفار هنوز از وجود فردی به نام سلمان حتی اطلاع هم نداشته اند.
از این حرفها گذشته هر کس کمی اطلاع از قرآن دارد میفهمد این کتاب که شکست ایران را در برابر روم در زمان آینده پیشبینی میکند، در آن عصر از وجود نر و ماده در گیاهان میگوید ، در بین آن مردم جاهل از «بادهای باردارکننده» سخن میگوید و حال آنکه تا دانش بشر به این مسائل برسد هزار سال مانده بود ؛ نمیتواند نوشته دست بشر باشد. بعد هم این چه بشری بوده که هم تاریخ میدانسته هم زیست شناسی و پزشکی هم قادر به پیشگویی بوده هم ادبیاتی عالی داشته هم نجوم میدانسته هم از دو دین بزرگ پیشین یهودیت و مسیحیت آگاهی داشته (حال آنکه اینان گویند زرتشتی بوده) هم به مسائل هنوز مطرح نشد? شیمی و فیزیک جدید دسترسی داشته؟ ]برای تمام این حرفهایم دلیل دارم[ از این گذشته اگر این از جانب خالق جهان نیست پس چرا خالق آسمانها و زمین هیچ پیامبر و کتابی در رد آن نفرستاد؟ (هیچیک از ردیه ها ادعا نکرده اند که از جانب خدایند و همگی هم ضعیفند. )نکند فکر کرده اند جهان هیچ خدایی ندارد؟
تفسیر کشف الحقایق عن نکت الآیات والدقایق ازمیرمحمد کریم نجل الحاج میر جعفرالعلوی الموسوی الحسینی ترجمه حاج عبدالمجید صادق نوبری :
(یا محمد) ما می دانیم که جماعت قریش می گویند که تعلیم دهنده ی قرآن شخصی است (عائش نام ) و خداوند تعالی این قرآن را به تو نفرستاده است، زبانی که به آن اشاره می کنند عجمی است و لسان عربی نیست، جماعت قریش چه بی عقل و بی شعورند این را درک نمی کنند که چگونه ازعجم چنین کلامی صادرمی شود؟ و حال آنکه این قرآن بطورآشکارزبان عربی است آن غلام عرب نیست چگونه می تواند زبان فصیح عرب را به تو تعلیم دهد؟ جماعت قریش خود از فصحای عرب بوده در برابر قرآن ازآوردن مثل آن عاجزند پس شخص عجم نمی تواند چنین کلامی را بتو تعلیم دهد واگر می توانست خود ادعای نبوت می کرد وفخرو کمال خود را بتو واگذار نمی کرد جماعت قریش مردمان بی عقل وشعورمی باشند (انسان در مقام عناد سخنانی می گوید که اورا درسلک سفها قرارمی دهد.)
ببینید این فرد مکّار سراغ چه کتاب تفسیری هم رفته است مگر تفسیر المیزان و تفسیر نمونه و دهها تفسیر معتبر دیگر نبودند؟ میبینید چگونه فحاشی نویسنده کتاب را به اسم خدا تمام میکند؟ بعد هم باز میپرسم این آیات چه ربطی به مسئله سلمان دارد؟
البته قضاوت درخصوص سلمان فارسی و این آیه واحادیث پیامبر اسلام را به خواننده واگذار می کنم اما لازم می دانم یادآور شوم که اینگونه که الله می فرماید نیست اگر سلمان فارسی ادعای نبوت می کرد با آنکه شما می گوئید او برده ای بیش نیست آیا اعرا ب او را باور می کردند؟ آیا می پذیرفتند که یک عجم برای هدایت آنها امده است. شاید بگوئید درهمان سرزمین خویش ادعای پیامبری می کرد! چگونه می توانست با آیین زرتشت و فرهنگ ودانش ایرانیان برابری کند حال آنکه خود این کتاب نیز نتوانسته و اعراب خشمگین پس از دیدن کتاب های ایرانیان در جندی شاپورکه به گفته ی خودشان بیش از چهارصد سال کتاب در خود جای داده بود؛آنها را آتش زدند وبه آب افکندند...پس باید خدمتتان عرض کنم که این ادعای شما نادرست می باشد...
باز میبینیم حرف مفسر را حرف خدا میخواند . از این گذشته چطور است که مردم ایران تحت تأثیر دعوتگرانی از داخل و خارج همچون مزدک و بودائیان و مسیحیان قرار میگیرند ولی اعراب تحت تأثیر فردی از یک کشور ابرقدرت قرار نمیگیرند؟ آقای وبنویس! خودتان را ببینید که تا یک خواننده آمریکایی فلان مدل لباس میپوشد شما هم پیروی میکنید خب آن موقع هم بوده . از این گذشته باز هم میگم این مردک حرفهایش را بر مبنای چه چیزی میگوید؟ تنها اسناد معتبری که از سلمان فارسی سخن گفته اند مربوط به کتب مورخین اسلامی هستند که میگویند:
«سلمان اول زرتشتی بود چون عبادت مسیحیان را دید به دین آنان گروید پدرش که از بزرگان شهر اصفهان بود او را محبوس کرد ولی مسیحیان او را فرار دادند و از آن پس در چندین دیر در کنار راهبان مسیحی زندگی میکرد. آخرین راهبی که در کنارش بود به او از پیامبری که ظهور خواهد کرد خبر داد و چون شنید که فردی در عربستان ادعای نبوت کرده به سوی دیار عرب رفت تا تحقیق کند ولی اعراب جاهلی او را به بردگی گرفتند و در یثرب فروختند. او در یثرب مجبور به بردگی شد تا اینکه پیامبر اکرم (ص) به یثرب هجرت فرمودند و وی را آزاد نمودند.»(معلوم میشود علت دشمنی مجوسها با سلمان چیست: او ابتدا زرتشتی بوده است.)
اگر کتب اسلامی را قبول دارد که سلمان اول آواز? پیامبر را شنیده بعد به عربستان آمده اگر هم قبول ندارد بر اساس چه مدرکی چنین ادعایی میکند؟
باز میگوید اگر سلمان در ایران ادعای نبوت میکرد پذیرفته نمیشد ؛ چطور است که مردم ایران دعوت و حرفهای عجیب و غریب مانی و مزدک را باور میکنند ولی حرف سلمانی که به قول خود این دروغگویان به ادیان پیشین تسلط داشته را باور نمیکنند؟ باز میگویم طبق اسناد تاریخی وقتی سلمان مسیحی شده بود نام اسلام و دعوت پیامبر را شنید.
در مورد کتابسوزی در جندی شاپور اولا جندی شاپور دانشگاه مسیحیان بود نه زرتشتیان که وابستگیش به روم شرقی آشکار است در عین حال خاک بر سر دانشگاهی که دانشش با کتبش از بین برود. ثانیا این که کتابسوزی کار مسلمانان باشد هیچ پایه و اساس محکمی ندارد(نگاه کنید به بحثهای پست«سوء استفاده از حس میهن دوستی جوانان») و بیشتر کتب در عصر تهاجم مغول سوخته اند(از این گذشته شمال ایران زمانی سقوط کرد که مسلمانان خود پیشتازان علم روز بودند و محال بود کتب به دست آمده را بسوزانند چنانچه هر جا را که میگرفتند از کتبش استفاده میکردند چطور است از شمال ایران هم هیچ کتابی نمانده است؟) ثالثا اگر کتابسوزی بوده چه ربطی به قرآن دارد؟ مگر قرآن یا پیامبر چنین دستوری داده بودند؟ پیامبر کسی بود که هر اسیری را که مسلمانی را سواد میاموخت رها میکرد.واقعا" اینهمه دروغ برای چیست؟
|
کلمات سیاه رنگ ادعاهای شبهه افکن و کلمات رنگی پاسخهای من است:
وقتی که مُحمّدیون این ادعا را مطرح می کردند اعراب زیادی در آن زمان که اوج دوران شعر و شاعری عربستان بود اشعاری در ردّ حرفهای محمّد می سرودند و ادعا می کردند که آیه ها و سوره هایی زیباتر از سوره ها و آیه های محمّد آورده اند و محمّد بسیار با آنان به دشمنی بر می خواست و حتی چند تن از آنان را بطور کاملا ناجوانمردانه ترور کرد. به عنوان مثال در تاریخ نام اَسما بنت مروان زن شاعری هست که اشعار محمّد را هجو می کرد و محمّد بر سر خود می کوبید که چه کسی از شما مؤمنان مرا از دست این زن نجات می دهد؟ تا اینکه وی را ناجوانمردانه کشتند و یا کعب بن اشرف که مرد دانشمندی بود و محمّد وی را نیز ترور کرد. نقل هایی نیز وجود دارد بر اینکه ستون سنگی ای که حاجی ها در ایام حجّ آنرا رَجم می کنند خود قبر شاعریست که به دستور محمّد کشته شد، محمّد دشمنی بسیاری با شاعران و دانایان عرب ورزید و دور ور خود تنها انسانهای خونخوار و فرومایه ای چون علی، عمر و... را با زن دادن و یا زن گرفتن جمع کرد.
آخر چه بگوییم؟ نویسند? مزدور برای اینکه مطلب مورد تأیید آقای بیخدا قرار گیرد به هر دروغی دست میزند و پیامبر اسلام را محکوم میکند به «ترور شعراء»!!!در جوابش میگویم:
اولا" این نویسنده حرفش را بر چه اساسی میزند؟ کدام سند تاریخی این تهمت را تأیید میکند تا ما تازه بخواهیم از میزان محکم بودن سند بپرسیم؟
در ثانی اینکه میگوید اشعاری بهتر از قرآن میاوردند!!! (جای سؤال است از چه جهتی بهتر؟) اگر به فرض محال قبول کنیم دیگر چه دلیلی داشت که ،بنابر اسناد معتبر، گوش کردن به قرآن را قدغن کنند و بگویند سحر است؟
ثالثا" اگر حرفهایی بهتر از قرآن وجود داشت که اصلا" کسی دور پیامبر را نمیگرفت که بعدا" پیامبر از آنها بخواهد که آن شاعران برتر را بکشند!
رابعا" چرا نویسند? شبهه پراکن افشا خود یک بیت از این همه ابیات مثال نمیزند؟
واقعا" اگر این نویسنده مدرکی داشت ممکن بود از ذکر اسنادش چشم پوشی کند؟
در ادامه هم که ادعا میکند پیامبر با دانشمندان مخالف بوده است!! در گزافه گویی این نویسنده همین بس که پیامبر به اسرای احد فرمود هر کس مسلمانی را باسواد کند آزاد است.
بنابراین آوردن سوره مثل قرآن و حتی بهتر از قرآن از همان روزهای اول اسلام کار بسیار راحتی بود و خیلی ها این کار را انجام دادند اما خُب مسلمانان آنها را با شدت تمام نابود کردند و ناجوانمردانه کشتند. در ایران نیز ابن مقطع یکی از دانشمندان ایران کتابی در ردّ قرآن نوشت و یا رازی امکان وجود وحی را رد کرد و مسلمانان با خشونت و توحش تمام (مثل همیشه) با آنها روبرو شدند. عده بسیاری را گمان بر این است که کتاب الفصول و الغایات ابوالعلاء مَعَری به قصد رقابت و هجو قرآن نوشته شده است و این کار را واقعاً خوب انجام داده است.
باز هم دروغ!
هر کس تاریخ صدر اسلام را بخواند میداند که مسلمانان 13 سال تمام زیر شکنجه بودند بعد این نویسنده میگوید که "آوردن سوره مثل قرآن و حتی بهتر از قرآن از همان روزهای اول اسلام کار بسیار راحتی بود و خیلی ها این کار را انجام دادند اما خُب مسلمانان آنها را با شدت تمام نابود کردند و ناجوانمردانه کشتند" جای سؤال است که مسلمانان که سیزده سال زیر شکنجه بودند چگونه کسانی را که در روزهای اول سوره هایی "بهتر" میاوردند را میکشتند؟ همین است که میگویند دروغ هر چه بزرگتر باور کردنش ساده تر! بعد هم باز میگویم چرا نویسنده حتی یک بیت از این اشعار را مثال نمیزند؟
در ادامه میگوید فردی "ابن مقطع" نام کتابی در ردّ قرآن آورده، اولا" سندش کو؟ در ثانی کتاب "در رد قرآن" که زیاد تألیف شده(!) مسئله اینست که تمام ردیه ها آبکی هستند!! بعد هم اگر این آقا واقعا" کشته شده باز باید ثابت کند که مستند است و واقعا" به این دلیل بوده است. بعد هم کتاب در رد قرآن چه ربطی دارد به آوردن آیه مثل قرآن؟
باز پای زکریای رازی را وسط میکشد! من نمیدانم اینها چرا تا کم میاورند دست به دامن دانشمندان بزرگ جهان اسلام میشوند! (همانند آنجا که می خواهند دست به دامن حافظ – شاعر بزرگ مسلمان ایرانی- شوند) لابد زکریای رازی باید به هر مورخی میرسید میگفت:«آقا جون مادرت حتما" تأکید کن من مسلمونم تا نسلهای بعدی برام حرف در نیارن» تا این افراد به اصطلاح محترم سوءاستفاده نکنند. اگر زکریای رازی منکر وحی بود که دیگر اسمش به عنوان یک دانشمند اسلامی ثبت نمیشد. بعد هم اگر هم همفکر شما بود هرگز نمیگذاشت نامش "محمد" بماند بله اسم او محمد بن زکریای رازی بود.
راجع به این کتابی هم که در آخر گفته هم توضیحی که در بالا دادم کافیست!
در ادامه نویسنده بحث را عوض میکند و شبهات دیگری را مطرح میکند که خارج از بحث ماست(این یک ترفنده از طرف شبهه افکنا که توی یه بحث دهها مدل شبهه بندازن مثلا" الان میبنید که در بحث قرآنی بحث تاریخی راه انداخته است.) پس از بازگشت به بحث میافزاید:
اما با فرض اینکه قرآن بسیار بسیار زیبا نوشته شده باشد بازهم این دلیل نمی شود که قرآن نوشته "درست" ی باشد و یا از طرف خدا آمده باشد! این ادعای غیر منطقی و کاملاً مبتنی بر سفسطه قرآن شبیه این ادعا است:
ملکه الیزابت زیباترین زن دنیا است!
اگر باور ندارید، زنی مثل ملکه الیزابت معرفی کنید!
اگر نمی توانید پس قبول کنید هرچه ملکه الیزابت می گوید درست است!
بنابراین زیبایی (اگر فرض کنیم در قرآن وجود دارد) به هیچ عنوان دلیل بر "درستی" مطالب نمی شود، مطالب بسیار غلطی را می توان بسیار زیبا بیان کرد، این ادعای مسلمانان مثل بقیه ادعاهایشان کاملاً خالی از ارزش است.
خنده دار اینجاست که با این روش استدلال مسلمین و قرآن را محکوم به سفسطه میکند! مگر ما میگوییم چون قرآن نثری زیباست هر چه گفته درست است؟ ببینید چگونه حقیقت را میپیچاند. آنها خودشان میگویند این قرآن را انسانی نوشته است ما هم میگوییم پس اگر اینطور است مثل آن را بیاورید. آیا این حرف به معناییست که این نویسنده بر اساس ان مثال زده است؟
بنابراین از نویسنده شبهه پراکن سایت افشا درخواست می شود هر جا به اصطلاح کم می آورد، بحث را عوض نکند. ما می گوییم چون قرآن کلام خداست، هر چه می گوید درست است نه این که چون قرآن زیباست. اصلا نمی دانم مثالی که این نویسنده شبهه پراکن زده است بر چه اساس و مبتنی بر چه هدفی است؛ به احتمال زیاد مبتنی بر شبهه پراکنی !!!
شایان ذکر است که ادعای مسلمانان مبنی بر اینکه قرآن آنقدر زیبا وآهنگین سروده شده بود که در زمان محمّد همگان تحت تأثیر آن قرار می گرفتند نیز ادعای پوچ و خالی از واقعیت است، در واقع خود قرآن این حرف را ردّ می کند (بهترین کتابی که تا به حال علیه اسلام نوشته شده است خود قرآن است)، در سوره انفال آیه 3 آمده است،
"چون خوانده شود بر ایشان آیتهای ما، گویند شنیده ایم و اگر می خواستیم بمانند این را می گفتیم این آیات چیزی جز افسانه های پیشینیان نیست!"
چه ادعای خنده داری: بهترین کتابی که تا به حال علیه اسلام نوشته شده است خود قرآن است!!! و در ادامه چه سفسطه مضحکی! از متن این آیه بر میاید که برخی از حرفهای قرآن را پیش از نزول آن شنیده بودند؛ خب اینرا که دیگر نیاز نیست از قرآن سند بیاورند بله بسیاری از داستانهای قرآن در تورات و انجیل بوده است ولی نویسنده یادش رفته که آنها هم کلماتی از سوی خدا بوده اند (جدا از تحریفات موجود) و این ربطی به آوردن آیه ای مثل قرآن توسط "جن و انس" ندارد ولی نویسنده که گویا خودش هم از استدلالاتش راضی نیست میخواهد این آیه را به عنوان آخرین تیر کمانش رها کند!!!
اصولا چنین موضوعی جز برای کسی که به توحید، یعنی یگانگی خداوند اعتقاد دارد، قابل درک نیست؛ بنابراین تعجب نکنید که نویسندگان شبهه پراکن سایت افشا و هم اندیشانشان، هر جا کم می آورند می گویند داستان های قرآنی پیش از آن هم بیان شده است.
اینجا نظر تان را قرار دهید
|
کلمات سیاه رنگ ادعاهای شبهه افکن و کلمات رنگی پاسخهای من است:
در ادامه نویسنده سعی دارد سوره ای مثل سور? والعصر بیاورد:
خوب تمام اینها را می توان آیاتی مثل قرآن دانست، یا حتی سوره های کاملی میتوان "مثل" قرآن آورد مثلاً:
سوره زمان:
سوگند به این زمان، که آدمی در خسران است، مگر آنها که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و یکدیگر را به حق سفارش کردند و یکدیگر را به صبر سفارش کردند.
سوره خرد:
سوگند به خرد انسان، که آدمی در پیشرفت است، مگر آن انسانهایی که مذهبی هستند و به خدا اعتقاد دارند و یکدیگر را به کارهای بیهوده ای چون حج و نماز و تقلید سفارش کردند.
(جالب است که نویسنده شبهه پراکن سایت افشا وقتی به دنبال سوره های کامل می گردد سراغ سوره های کوچک می رود!! اگر راست میگویی چیزی در حد آل عمران بیاور! و جالبتر اینکه به زبان فارسی و نه به عربی و بدون داشتن هرگونه زیبایی ادبی سوره مینگارد!!!)
این سوره که نویسنده آورده است ، هم شروط بالا را رعایت نمیکند از همه مهمتر شرط «منطقی بودن کلام» را. نویسنده بر چه اساس ادعا میکند هر کسی پیشرفت میکند جز کسی که به خدا اعتقاد داشته باشد؟!!
یک نکت? جالب: آلبرت اینشتین هم به وجود خدا اعتقاد داشته است و انسانی متدین بوده است پس طبق سوره ای که این نویسنده ادعای نازل کردن آنرا دارد اینشتین هم در تمام زندگیش پیشرفت نکرده است!
من درخواست می کنم تا نویسنده شبهه پراکن سایت افشا وقتی می خواهد آیه نازل کند، تفسیرش را هم نازل کند. مثلا بگوید منظورش از "خرد انسانی" چیست؟ "پیشرفت" چه تفسیری دارد؟ "انسان های مذهبی" از نظر او چه کسانی هستند؟ به گمانم خود غربی ها بر این باورند که مردم آمریکا مذهبی ترین مردم دنیا هستند. اصلا چرا به نظر نویسنده شبه سور? بالا، انسان های مذهبی و کسانی که به خدا اعتقاد دارند پیشرفت نمی کنند؟ بیهوده بودن کارهایی چون حج، نماز و تقلید را چه کسی تشخیص می دهد؟ آیا کسی که نه به اسلام عقیده دارد، نه به خدا، می تواند در رابطه با چنین اعمالی نظر دهد؟
دیدیم که عربهای ناتوان و بیسواد که یا آلت دست روم بودند یا ایران، با پذیرفتن اسلام نه تنها امپراطوری ایران(و بعدها روم) را سرنگون کردند بلکه تا اسپانیا و جنوب فرانسه هم پیش رفتند. دیدیم که ترکهای بادیه نشین مرکز آسیا که فقط به درد برده شدن میخوردند بعد از پذیرفتن اسلام تا نزدیکی های شهر وین هم پیشروی نمودند.آیا اینها پیشرفت نیست؟
به هر حال اشاره شد (و سخن گفتن در این رابطه زیاده گویی است) که پس و پیش کردن سخنان خداوند، تغییر دادن آنها و یا جا به جا کردن کلمات، نه تنها به این معنی نیست که همانند سخن خداوند را آورده است بلکه به معنای "تحریف" است. در واقع نویسنده شبهه پراکن سایت افشا در نظر دارد تا سخنان خداوند را تحریف کند؛ و چه زیبا چهره یک "دزد ادبی" را به ما نشان می دهد!!
اینجا نظر تان را قرار دهید
|
کلمات سیاه رنگ ادعاهای شبه افکن و کلمات رنگی پاسخهای من است:
ای کاش هر مسلمانی یکبار قرآن را به زبان مادری خود بخواند. اگر در نزد شخصی که اطلاعی از قرآن ندارد یک ترجمه فارسی قرآن و یک جلد کتاب دیوان حافظ قرار دهید و به او بگویید که یکی از این دو کتاب از آسمان آمده است و از او بخواهید که کتاب آسمانی را از کتاب زمینی تمیز دهد مطمئن باشید که دیوان حافظ را انتخاب خواهد کرد، خودتان آزمایش کنید.
باز هم ادعایی کودکانه (و البته دستاویزی که این گونه افراد، همیشه، آن هم در هنگامی که از پاسخ دادن وا می مانند، از آن استفاده می کنند)! چرا فکر میکند همه مثل خودش هستند و هرگز متن واقعی قرآن را کامل نخوانده اند؟ مشکل اساسی نویسنده شبهه پراکن سایت افشا این است که تصور می کند مسلمانان تنها ایرانیان هستند. البته این مشکل او نیست بلکه او بسیار زیرکانه و ماهرانه تلاش دارد تا مخاطبین خود را که بسیاریشان همفکر خودش هستند، تحت تأثیر القائات و ذهنیات خود قرار داده و در آنها شک و شبه و تردید ایجاد کند.
می دانیم که اکثر مسلمانان جهان عرب زبان هستند و آنها در همه حال قرآن را به زبان مادری خود می خوانند. پس این که "ای کاش هر مسلمانی یک بار قرآن را به زبان مادری خود بخواند"، چندان دور از ذهن نیست بلکه بسیاری از مسلمانان جهان قرآن را به زبان مادری خود می خوانند، و بسیاری از پژوهشگران قرآنی، آن کتاب را به زبان عربی مورد پژوهش قرار می دهند.
بنده باز هم نمی دانم که نویسنده شبهه پراکن سایت افشا این اطمینان را از کجا به دست آورده است که "اگر در نزد شخصی که اطلاعی از قرآن ندارد ..." آیا او با آزمون و خطا به این نتیجه رسیده است؟
او بهتر است بداند که بسیاری از شعرای ایرانی در قطعات ادبی و دیوان و اشعار خود، از قرآن الهام گرفته اند.
اصلا خواجه شمس الدین محمد بن محمد شیرازی از آنجا به "حافظ" متخلص شد که قرائت قرآن را به 14 شکل آن (قراآت هفتگانه) از بر داشت و حفظ کرد. اشعار حافـظ شیـرازی، شاعر بزرگ ایرانی، بـا الـهـام از تعالیم ناب اسلامی و مفاهیم گرانقدر قرآنی سروده شده است و همگـی ایـن اشعـار حـاوی کنایات و استعارات زیبا و بی نظیر است.
از اینها گذشته ببینیم واقعاً "مثل قرآن" یعنی چی؟ آیا منظور این است که سوره ای بیاورید که در آن از افسانه هایی مثل یوسف و موسی و غیره سخن گفته باشد؟ خوب کتابهای عربی داستان وار بسیار زیاد هستند، داستانهایی که در آنها الله وجود دارد و از وجود الله در آنها استفاده می شود. آیا منظور این است که سوره هایی مانند قرآن بیاورید که هم آهنگ و هم شکل سوره ی قرآن باشند؟ خوب اگر اینطور است می توان بسیاری از آیه های جنایی و زشت قرآن را به آیه هایی زیباتر تغییر داد مثلاً،
درباره آیه ای مثل قرآن، در مقدمه همین یادداشت توضیحاتی داده شد که از خوانندگان درخواست می شود در صورت لزوم آنها را دوباره بخوانند.
نویسنده باز دو ادعای دروغ میکند یکی افسانه خواندن داستان انبیا و یکی هم وجود داستانهایی در عرب که در آن الله وجود داشته! توجه داشته باشید که این ادعا فقط یک ادعاست که مثل همیشه نویسنده شبهه پراکن سایت افشا تلاش دارد آن را به جای حقایق مسلم جا بزند! هیچ سندی هم پشت آن نیست پس به قول سنیها "جواب نادان هیچ نگفتن است" (یا به قول خودمان؛ جواب ابلهان خاموشی است)
اکنون نویسنده سعی میکند که آیاتی مثل قرآن بیاورد.برای کوتاهی کلام من از دو مثال افشا آنرا که شبه? بیشتری را در بر دارد، میاورم. خب ببینیم با شروط بالا همخوانی دارد:
آیه الهی:
توبه آیه 123
ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است!
آیه زمینی:
ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را نکشید! تا در شما مهربانی و انسانیت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است!
تذکر: راجع به معنای آی? 123 سور? توبه ، نویسند? افشا سعی دارد از عدم آگاهی خواننده سوءاستفاده کند. چنانکه قبلا" گفتیم این آی? قرآن در کنار آیات دیگر معنا دارد و وقتی آیات را کنار هم بگذارید میبینید که "جنگیدن با کفار تا زمانی که متعرض کشور یا جان مسلمین نشوند روا نیست." علت اینکه قرآن اینجا این حرف را میزند اینست که کفار پیمان صلح با مسلمین را یکطرفه شکسته بودند و اقدام به قتل چند تن از مسلمین کرده بودند. نویسند? سایت هیچ اشاره ای به این مسئله ندارد که بعد از نزول این آیات شهر مکه بدون خونریزی تصرف شد و پیامبر حتی به دشمن دیرین خود ابوسفیان هم امان داد.
و اما در مورد آی? زمینی که نویسنده آورده است. تمام شروط بالا را زیر پانهاده است به عنوان مثال او تمام لغات را از آی? نازل شده از خدا گرفته و بعد هم خودش چند کلمه را تغییر داده است. اینطوری وی از خود حرف خدا هم برای نوشته اش استفاده کرده در حالی که قرار بود حرف "جن و انس" باشد.
ضمن این که نویسنده اصلا شأن نزولی برای آیه خود در نظر نگرفته است. جالب است که مسلمانان پیش از آن با کفار در صلح به سر می بردند و پیمان صلح داشتند که کفار پیمان را یک طرفه نقض کردند دست به خون مسلمین دراز کردند و جالب تر آنکه نویسنده همچنان مسلمانان را به مهربانی با کفار فرامی خواند و می خواهد بگوید خیلی مهربان است.
من به نویسنده شبهه پراکن سایت افشا پیشنهاد می کنم تا او نیز با مسلمانان و خداباوران همین رویه را در پیش بگیرد و به جای اهانت و فحاشی به آنها و خدا و پیامبر و دینشان، با آنها با محبت سخن بگوید تا ما نیز در او مهربانی و انسانیت ببینیم.
|
حالا میخواهیم به سراغ مقاله کذایی یکی از سایتهای ضد اسلامی برویم البته چنانکه جلوتر خواهید در زیر یکی از مقالات افشا را که مرتبط با این بحث است را به صورت خلاصه میاورم(البته بیشتر متن را آورده ام و فقط بخشهای زائد را حذف کرده ام.) کلمات سیاه رنگ ادعاهای شبه افکن و کلمات رنگی پاسخهای من است:
اگر میگویید قرآن نوشته بشر است سوره ای مثل قرآن بیاورید!
یکی از معروف ترین سفسطه های مسلمانان که از آیات خود قرآن نیز برگرفته شده است همواره این بوده است که اگر شما میگویید قرآن کتاب آسمانی نیست، سوره ای مثل قرآن بیاورید!
سوره ماده گوساله آیه 23 (ترجمه) عبدالحمید آیتی :
"و اگر در آنچه بر بنده خویش نازل کرده ایم در تردید هستید، سوره ای همانند آن بیاورید و جز خدای همه حاضرانتان را فراخوانید اگر راست میگویید. و هرگاه چنین نکردید و هرگز نتوانید کرد، پس بترسید از آتشی که برای کافران مهیا شده و هیزم آن مردم و سنگها هستند."
این ادعای محمد در چند جای دیگر قرآن از جمله سوره یونس آیه 38، سوره هود آیه 13، سوره الاسراء آیه 88 و سوره الطور آیه 33 و 34 بصورتهای مشابه با تفاوت های جزئی از قبیل اینکه بجای اینکه بگوید "سوره ای بیاورید" میگوید "کتابی بیاورید" آمده است.
در این آیه الله با حالت ضد بشر و سادیستی خود میگوید اگر شما اعتقاد دارید قرآن کتاب آسمانی نیست، سوره ای مثل قرآن بیاورید و البته الله از پیش داوری میکند که وقت خودتان را هدر ندهید چون که هرگز نخواهید توانست، و کافران را چون کودکانی که از لولو خرخره میترسانند از یک مکان مسخره و یک عمل مغایر با حقوق بشر و غیر اخلاقی یعنی ایجاد آتشی که مردم و سنگها هیزمش هستند میترساند. الله بیچاره نمی دانسته که این جهنم مسخره الهی فقط خود برادران کم مغز حزب اللهی را میترساند تا خردگرایان را.
[به نظر من چون سایت افشا در همان صفحه اول سایت خودش این هشدار رو داده که از بیان این جور اهانت ها ابایی نداره و از خوانندگانش خواسته اگه تحمل خواندن این حرف ها ندارند اصلا وارد سایتش نشوند، اعتراض به نحوه نگارش و سخن گفتن نویسندگانش بیهوده است. به نظر من بهتر است قبل از پاسخ شما این عبارات اضافه شود:]
1) آقایانی که از پیش داوری الله گله مند هستند بهتر است خود نیز دست به پیش داوری نزنند و از بیان عبارتی همچون "ادعای محمد" بپرهیزند. گویا نویسندگان شبهه پراکن سایت افشا تنها در صدد این هستند که ذهنیات خود را بر خواننده القا کنند. هنوز که بشری بودن قرآن به اثبات نرسیده است که نویسنده شبهه پراکن سایت افشا آن را به محمد (ص) نسبت می دهد.
2) بنده نمی دانم آیا سادیستی خواندن خدایی که بیش از یک میلیارد انسان به او اعتقاد راسخ دارند، نسبت دادن صفاتی چون مکان مسخره برای جهنم، به کار بردن الفاظی چون برادران کم مغز حزب اللهی و ... آیا یک عمل ادبی، حقوق بشری و اخلاقی است و آیا این حقوق بشر است که به ما اجازه می دهد چنین سخن بگوییم؟
میزان ادب و تربیت نویسند? سایت را میبینید؟ توهین به خدا ، توهین به مؤمنین و... . البته ما وجود بهشت و جهنم را در جای خود در بخش برهانها ثابت میکنیم.
3) از نظر نویسنده شبهه پراکن سایت افشا هر کس که به خدا و پیغمبر و معاد اعتقاد داشته باشد کم مغز است و هر کس در دسته ای غیر از اینان باشد خردگرا. در واقع با این ادعا تمام اراذل و اوباش و جانیان و جنایتکاران و به قول یکی از دوستان حتی دلالان محبت(!) وصاحبان شبکه های آنچنانی تلویزیونی هم از آنجا که اعتقاد واقعی به پاداش و جزای اخروی ندارند خردگرایند. در ضمن میبینید که نویسنده خردگرایی خود را با فحاشی نمایش میدهد که گویا ناشی از مسلک حقوق بشری است که از آن پیروی می کند! اما هنوز که چیزی اثبات نشده است. آن وقت که وجود خدا و پیغمبر و معاد و قرآن و دین به اثبات رسید، کفه ترازو به آسانی برمی گردد و بی مغز از خردگرا تمیز داده می شود.
نوشتن کتابی مانند قرآن واقعاً بسیار دشوار است، میزان از هم گسیختگی مطالبی که در قرآن مطرح می شود و افسانه های کم ارزشی که از آثار دیگران دزدی ادبی شده اند مجموعه ای نوشته کاملاً کم کیفیت و کم ارزش را پدید آورده است که پدید آوردن چیزی مشابه آن بسیار دشوار و سخت است. مطمئناً اگر کسی ادعا نمی کرد که کتاب قرآن از آسمان آمده است و یک نویسنده چنین کتابی را در قرن 21 ام به عنوان یک کتاب معمولی می نوشت کتاب وی با بی اعتنایی مواجه می شد و بیش از یکی دو نسخه از آن فروش نمی رفت.
باز هم پیش داوری، اهانت و افترا:
1) این که قرآن از هم گسیختگی دارد صرفا یک ادعا است که از سوی نویسنده شبهه پراکن سایت افشا بیان گشته است؛ اما نویسنده شبهه پراکن سایت افشا اصرار دارد تا ذهنیات خود را بعنوان حقایق مسلّم جا بزند و به خواننده القا کند که آنچه می گوید صحیح است؛ از دید ما، قرآن از هم گسیختگی ندارد و مسلم است که تمام آیاتش با هدفی واحد، یعنی هدایت انسان، نازل شده اند.
2) اینکه نویسنده شبهه پراکن سایت افشا، همانندی داستان های قرآنی را با کتب پیش از آن "دزدی ادبی" نامیده است نتیجه کج فهمی او از اصل "توحید" است و درواقع درک مسئله توحید برای او بسی سخت و دشوار است. "توحید" به معنای "یگانگی خداوند" به این معنی است که آفریننده هستی تنها یک موجود است؛ و این موجود است که برای هدایت بشر، پیامبرانی به سوی آنها می فرستد و به آنها کتاب هایی می دهد تا احکام خداوند را برای نوع بشر بازگو کنند. پس این که خداوند یگانه در جای جای کتاب های مختلف یک سخن و یک داستان را بیان کند، نه تنها نمی توان این امر را "دزدی ادبی" نامید، بلکه ما را در ادعای خود به "یگانگی خداوند" ثابت قدم تر خواهد ساخت؛ چرا که همان خدایی که تورات را نازل کرده است قرآن را هم نازل کرده است پس آیا این دزدی ادبیست که خدا حرف خودش را دوباره تکرار کند؟
3) نویسنده شبهه پراکن سایت افشا می گوید: " مطمئناً اگر کسی ادعا نمی کرد که کتاب قرآن از آسمان آمده است ..."
این هم از آن حرف هاست. این مسئله از بدیهیات است. چرا یک انسان باید کتابی را سرلوحه کار خود قرار دهد که آسمانی نیست. اما موضوع این است که از دیدگاه بسیاری از دانشمندان اسلامی هرگز کسی نخواهد توانست چنین کتابی را حتی در قرن 21 و یا قرون آتی بنویسد چرا که هیچ کس نمی تواند مانند خداوند سخن بگوید. قرآن کتاب هدایت است. خیلی طبیعی است اگر کسی به من بگوید فلان کار را انجام نده ممکن است به حرفش بی توجه باشم (هر چند اگر حرفش درست باشد)، اما وقتی خداوند به کسی فرمان دهد که کاری را انجام ندهم، آن وقت دیگر نمی توانم ساده از کنار این فرمان بگذرم و نسبت به آن بی توجه باشم.
گویا نویسنده شبهه پراکن سایت افشا هنوز متوجه این موضوع نیست که احترامی که ما نسبت به قرآن می گذاریم صرفا احترام به یک کتاب نیست؛ بلکه احترام به سخنان، احکام، فرامین و آموزه هایی است که از سوی خداوند یگانه بر ما عرضه شده است.
اینجا نظر تان را قرار دهید
|
چگونه این ادعا ثابت میشود؟
اثبات این امر چندان سخت نیست. وقتی ما پذیرفتیم که قرآن کتابیست از سوی خدا، پس این کتاب از منبع علم و دانشی مطلق و بی عیب نازل شده و مایی که علم و دانشمان (چنانچه در بحث نبوت ثابت میکنیم) دارای نقص نسبی(ناقص بودن دانش امروز نسبت به فردا) و نقص مطلق(یعنی چیزهایی هستند که برای انسان امکان فهمیدنشان نیست مثل "حقیقت روح" یا "حیات پس از مرگ") میباشد قادر نیستیم چیزی برابر با جمله ای بگوییم که از دانش مطلق صادر شده است.
آیا ما نمیتوانیم یک جمل? حکیمانه را حرفی مثل قرآن بنامیم؟
پاسخ منفی است!! توجه کنید که قرآن میفرماید آیه ای مثل قرآن و نیز شرایط خاصی در آیات مربوط به این بحث برای این مسابقه مطرح میکند. شما باید ابتدا آن شرطها و خواص را بشناسید بعد جمله ای مثل قرآن بیاورید. حالا با چند مورد از این شروط آشنا میشویم:
1.اگر دقت کنید. قرآن در آیاتی که این ادعا را میکند میگوید مخلوقات قادر به نوشتن چیزی مثل قرآن نیستند نه خدا و مخلوقات!! شاید عجیب باشد ولی وقتی کسی آی? اول سور? مؤمنون(قد افلح المؤمنون) را به شکل «قد افلح الصالحون» تغییر دهد. نمیتوان اینرا آیه ای مثل قرآن دانست زیرا کاملا" مشهود است که از آیات خود خدا استفاده کرده است و این قابل قبول نیست ؛ زیرا خداوند فرموده:«اگر جن و انس جمع شوند نمیتوانند مثل قرآن بیاورند.» نه اینکه ما از حرف خود خدا استفاده کنیم.اگر از آیات قرآن استفاده کنیم اسمش نمیشود آیه ای مثل قرآن میشود تقلیدی از قرآن.
2.قرآن کتابیست که سعادت دنیا و آخرت انسانهای صالح را تضمین میکند(درست بودن این ادعای قرآن را در بحث نبوت و معجزه بودن قرآن اثبات میکنیم.)پس هر کس بخواهد چیزی مثل قرآن بیاورد باید چیزی بیاورد که سعادت اخروی فرد نیز تضمین شود واینجاست که همان نقص مطلق دانش بشر مطرح میشود.
3.قرآن یک اثر ادبی فوق العاد? جهان عرب است. ابتدا آنرا شعر نامیدند و شعرای عرب سعی در رقابت با آن کردند و نتوانستند لذا آنرا جادو خواندند! این امر در میان عرب که در شعر و شاعری سری بلند در بین ملل داشت ، نشانگر معجزه بودن قرآن است. اکنون هم اگر کسی بخواهد مثل قرآن بیاورد باید جملاتی را نقل کند که به لحاظ ادبی اقلا" کم نظیر باشد.
4.سخنان قرآن سخنان خداست. این سخنان را یا خدا برای اولین بار آورده است یا اینکه قبلا" خودش در کتب آسمانی پیشین آنها را بیان داشته است.اگر کسی بخواهد مثل قرآن بیاورد باید هر چه میگوید از خود بگوید ، نه اینکه از افراد دیگر یا بحثهای فلسفی و حقوقی روز استفاده کند.
5.حرفهای خدا در هر زمانی کاربرد دارد و به غیر از یک گروه که به دنبال فساد هستند و برای رسیدنم به این هدف وجود خدا را نفی میکنند این را قبول دارند. سخنان قرآن هرگز به لحاظ علمی و کلامی قابل رد کردن نیست. پس هر کس بخواهد مثل قرآن بیاورد باید سخنانی «منطقی» و خلل ناپذیر بیاورد.
6.قرآن به زبان «عربی» نازل شده است و گنجایش بالای زبان عربی خود باعث این شده است که کلام خدا در بهترین وجه به دست ما برسد. خداوند نیز بر «عربی» نازل کردن قرآن تأکید دارد. پس هر کس که بخواهد مثل قرآن بیاورد باید متنی عربی بیاورد. این شرط برای مردم غیر عرب خیلی سحت است! چنانکه وقتی یکبار اسرائیل سعی کرد قرآن را تحریف کند فقط در یک صفحه پنجاه غلط املایی پیدا شد! راجع به تحریف ناپذیری قرآن هم بعدا" سخن میرانیم.
تذکر:اگر شروط بالا را در نظر نگیریم میتوانیم قانون سوم نیوتن را بنویسیم و بگوییم بفرمایید این هم چیزی مثل قرآن!
اینجا نظر تان را قرار دهید
|