آیا میتوان مثل قرآن آورد؟ ادعای خود قرآن اینست که اگر تمام جن و انس جمع شوند آیه ای مثل قرآن نمیتوانند آورند.در این مورد توجهتان را به توضیحات دوست عزیزم گابریل جلب میکنم:
همه ی متکلمان قرآن اعم از شیعه و سنی در این زمینه که اعجاز لفظی قرآن(سوره ای بیاورید) اتفاق نظر ندارن.
دو دیدگاه وجود دارد :
1.دیدگاه صرفه : اعجاز لفظی قرآن محدود است به بیست وسه سال یعنی فاصله بعثت تا وقت وفات پیغمبر در این زمان و فاصله کسی نتوانست سوره ای به مانند قرآن اورد و کسی نتوانست با قرآن برابری کند و نوشته ای همانند و همسنگ با قرآن بیاورد .
2.دیدگاه اعجاز لفظی قرآن و قرآن معجزه ای جاویدان :این دیدگاه بیان میدارد که صرف اینکه قرآن در فصاحت وبلاغت در زمان پیغمبر هماوردی نبوده محصور به انزمان نبوده چونکه در قرآن از اخبار گذشته گان و ایندگان اسرار اسمانها و زمین پرده برداشته که بعد از صده ها به ان پی برده اند از این دیدگاه کسی نمیتواند سوره ای همانند قرآن بیاورد که علاوه بر صفاحت وبلاغت دارای معجزات علمی و خبر از اینده نیز باشد
مثلا ملا نصیر الدین طوسی معتقد است که این ممکن است که سوره به فصاحت وبلاغت قرآن بیان شود و همچون ملا عبدالرزاق لاهیجی نظریاتی را بیان و نظریاتی را بررسی میکنند.
اشاره به این نظریات در اینجا ضروری است که هریک دلیل بر اعجاز قرآن است
2. نظریه فصاحت وبلاغت مقابل نظریه صرفه است 3. نظریه اسلوب ویژه 4.نظریه اخبار از غیب 5. نظریه راست گفتاری 6. نظریه وجود معرف حیرت انگیز در قرآن 7.نظریه اتفاق معانی قرآن 8- اعجاز در نظام قانون گذاری تشریع قرآن 9.نظریه وجود اسرار افرینش و معجزات علمی قرآن
حال آیا کسی قادر است سوره ای یا کتابی اورد که از نظر فصاحت وبلاغت و سلامت واژه ها از غرابت ، و خالی بودن کلام از تنافر حروف ، ضعف تالیف و تعقید لفظی و معنوی، و اسلوب ویژه در ان رعایت شده باشد یعنی در قرآن نه نظم در معنی دقیق کلمه بکار رفته است ونه نثر و نه سجع بلکه قرآن خود دارای سبک خاصی است و اینکه قرآن خبر از غیب داده یعنی از رویداد های گذشته و اینده خبر داده است و یعنی 1- از عالم غیب که سراسر قرآن از خدا و رستاخیز و دوزخ و بهشت و بعثت و غیره سخن در میان است
2-از ما فی الضمایر که در قرآن از رازهای نهفته و جاهای آن خبر دارد چنانکه از «بیم واندیشه فرار دو طایفه مسلمانان در جنگ بدر خبر داده و یادآور شده است که خداوند با قدرت خود مسلمانان را در این جنگ با کمک فرشتگانش بر کافران چیره خواهد کرد» (که تعداد مسلمانان بسیار کمتر از کفار بوده)ال عمران 122و123
دوستان مستحضر هستند که این دو آیه قبل از جنگ بدر نازل شده است و نیز «از آگاهی خداوند بر سوگند های دروغ منافقان و اطلاع خدا از پندار و کردار آنان خبر و به مسلمانان هشدار میدهد» داین صورت نیز نوشته ای مانند قرآن نیست
3. از رویداد های گذشته از داستانهای پیامبران پیشین و داستان فراعنه (که در تاریخ امروز ثابت شده اند) گواهی بر اعجاز قرآن دانسته اند
4- خبر از اینده که در قرآن بسیاری از رویدادهای قرآن پیش بینی شده است از جمله « پیش بینی پیروزی مسلمانان بر کفار علی رغم نامیدی مسلمانان در جنگ بدر » انفال7قمر45 و « پیش بینی پیروزی رومیان بر ایرانیان (علی رغم پیروزیهای پیاپی ایرانیان درآنزمان) سوره روم
اما وجود معارف در قرآن :: طبق این دیدگاه معارفی در این کتاب وجود دارد که خرد بزرگان دانش را حیران میسازد دانشهایی که از سوی مردی امی طرح شده محال است ابن میثم بحرانی از این دانشها به دانشهای شریف تعبیر میکند و انرا با فصاحت و اسلوب ویژه سبب اعجاز قرآن میداند دانشهایی چون اشاره به یکتایی خداوند اشاره به تاریخ اخلاق و سیاست این دانشها از دیدگاه بعضی متکلمان چون ملا محسن فیض کاشانی مهمترین وجه اعجاز قرآن بشمار میاید
و بعد از ان "اتفاق معانی" در قرآن است یعنی انچه در قرآن مورد بحث قرار گرفته اعم از مسایل فلسفی اجتماعی و تاریخی و غیره در نهایت استواری و اتقان است یعنی حقایقی ایست ثابت که نه قابل تقد است نه باطل میشود و نه فساد میپذیرد و این نیز دلیل اعجاز قرآن است
اینجا نظر تان را قرار دهید
|
زمانی که آخرین پیامبر خدا مبعوث شدند ، دو امپراتوری مقتدر ایران و روم شرقی(بیزانس) از شمال و شمال غربی جزیرة العرب را احاطه نموده بودند و معمولا" قبایل عرب را به نفع خود و علیه دیگری به اتحاد میگرفتند.
مستحکم ترین شهرهای آنروز دنیا نیز در اختیار این دو ابرقدرت بود:مدائن و قسطنطنیه.
مدائن به مرزهای بیزانس نزدیک بود لذا سپاهیان روم توانسته بودند آنرا به محاصره بیندازند ولی این محاصره ها سودی نداشت زیرا مدائن بسیار مستحکم بود. در مقابل قسطنطنیه به علت فاصل? بسیارش با مرزها غیر قابل دسترسی شده بود و ایران فقط یکبار موفق به محاصر? این شهر شده بود.
با ظهور اسلام و سپس در زمان خلیف? دوم نه تنها مدائن سقوط کرد بلکه کل ایران به غیر از طبرستان و گرگان به دست سپاهی افتاد که از اصول جنگ فقط شمشیر زدنش را خوب میدانستند. از سوی دیگر بسیاری از سرزمینهای روم یعنی کل سوریه و مصر نیز در ادام? فتوحات به چنگ سپاه مسلمین افتاد و کل متصرفات آسیایی بیزانس به آناطولی(ترکی? امروزی) محدود شد. در این شرایط مسلمین بسیار به پایتخت روم شرقی نزدیک شده بودند.
تأسیس حکومت بنی امیه
همانطور که میدانیم عصر عثمان و علی(ع) شاهد اغتشاشات زیادی بود و این چیزی بود که برای معاویة بن ابوسفیان موقعیتی عالی ساخت. در شرایطی که شرق امپراتوری نوپای اسلامی وضعیت نابسامانی یافته بود او قدرت خود را در شهر شام افزایش داد و اولین کاخ در تاریخ اسلام یعنی کاخ سبز را ساخت. البته آغاز کار کاخ از زمان خلیف? دوم بود.
در شرایطی که عثمان در محاصر? شورشیان بود معاویه هیچ کمکی به وی نکرد تا کشته شد و سپس پیراهن وی را علم کرد و گفت باید تقاص خونش را بگیریم. معاویه با تحریک اصحاب جمل در اولین جنگ داخلی نقش داشت و دومی را هم خودش به پا کرد زیرا حاضر نبود از خلیف? وقت یعنی امام علی ، تبعیت کند و او را به خلافت قبول نداشت و حتی پیک او را به شهر راه نمیداد. حتی یکی از عوامل اصلی ایجاد سومین جنگ داخلی هم خود او بود.
با مرگ علی او سوی شرق لشکر کشید و با خریدن سران سپاه امام حسن او را خلع سلاح کرد ، چنانکه امام دوم فرمود:«اگر ده یار واقعی داشتم بر علیه او قیام میکردم.» با صلحی که بر امام دوم تحمیل گردید قدرت در سراسر امپراتوری اسلامی به دست معاویه افتاد و حکومت جور بنی امیه که بنا به حدیثی از پیامبر آغاز پادشاهی ظالمانه است بنا به پیشگویی آن حضرت دقیقا" سی سال پس از مرگ آن پیامبر از سال 41 هجری کار خود را آغاز کرد.(ر.ک شرح عقاید اهل سنت و جماعت، دکتر عبدالمالک السعدی،انتشارات کردستان: صفح? 275 به نقل از مشکاة المصابیح 3/7)
به دست آوردن قدرت کامل ده سال طول کشید و در این زمان معاویه تمام مخالفین را از پا درآورد و یا فراری داد یا به سکوت واداشت. به این بخش اشاره نمیکنم چون مربوط میشود به مبحث «تاریخ صدر اسلام و زندگی ائمه».
تذکر: لازم میدانم یادآوری کنم که اهل سنت و جماعت هر چند بخشی از سخنان فوق را قبول دارند ولی به معاویه به عنوان یک صحابی پیامبر احترام میگذارند و حتی او را خال المؤمنین مینامند.لذا تفاسیر فوق از قدرت گرفتن معاویه بیشتر به تفکر شیعه نزدیک است تا تفکر اهل سنت.
اما در سال 50 هجری کم کم امپراتوری اسلامی به نوعی یکپارچگی رسیده بود و این برای معاویه موقعیتی مناسب ایجاد میکرد تا بتواند به فکر لشکرکشی به قسطنطینه باشد.
شهر قسطنطیه همان استانبول امروزی بود و در جانب غربی دریای مرمره که واصل بین دریای مدیترانه و دریای سیاه است قرار داشت.
لشکرکشی و محاصره
درگیری با روم یک امر همیشگی برای معاویه بود هر سال افرادی را مأمور به جنگ زمستانی و تابستانی آن مملکت میکرد.
در سال چهل و نهم معاویه لشکری عظیم به سوی روم فرستاد و حتی یزید را که بنا به قول برخی تواریخ تمارض نموده بود را نیز با آنها همراه کرد. این لشکر تا شهر قسطنطنیه پیش رفت.
در سال پنجاه و دوم ، معاویه فرمان به ساخت پایگاهی در شبه جزیر? کوزیکوس داد تا سپاهیانش زمستان را در آنجا باشند.
در سال پنجاه سوم ناوگان اموی ، جزایر کرت و رودس را گرفت.
در سال پنجاه و چهارم ، سرداری به نام جنادة بن ابی امیة، در جنگ دریایی جزیر? ارواد را که بسیار به قسطنطنیه نزدیک بود تسخیر کرد و محاصره آغاز شد...سپاهیان بنی امیه از خشکی و دریا شهر را محاصره کردند.
استحکامات قسطنطنیه بسیار عالی بود. وضعیت اداری روم هم بسیار بهتر از وضعیت ایران بود. رومیان آذوقه ای کافی در شهر نگهداشته بودند و دچار کمبود غذا نبودند لذا در پشت باروهای مستحکم با خیال راحت به مقاومت پرداختند.
شکست
در حالی که محاصره به سومین سال خود میرسید. رومیان از خنجر دیگری که در آستین داشتند بهره جستند و آن چیزی بود که گویا برای اولین بار مورد استفاده قرار میگرفت.
حتما" با منجنیق آشنایی دارید. منجنیق از قرنها پیش در جنگها مورد استفاده بود ولی ابداع جدید رومیان آن بود که با منجنیق به پرتاب آتش میپرداختند که صدمات فوق العاده زیادی بر ناوگان بین امیه وارد کرد و امویان با دادن حدود 3000 کشته مجبور به عقب نشینی شدند.
بدین طریق اولین تلاش مسلمین برای تسخیر قسطنطنیه با شکست روبرو شد. این پیروزی برای روم مفید بود و توانست بر قدرت خویش بیفزاید.
منابع:
1.تاریخ اسلام پژوهش دانشگاه کیمبریج
2.تاریخ طبری
3.تاریخ الفی
برای قرار دادن نظرات اینجا کلیک کنید
|
حجاب
یکی از مسائل مهم در اسلام پوشیدگی زن در برابر بیگانگان است که با عنوان حجاب مطرح می شود.
در معنی واژه حجاب در دانشنامه جهان اسلام امده است :معنی مصدر آن پنهان کردن و منع از وارد شدن است و معنی اسمی آن پرده می باشد.
تاریخچه حجاب :
مسئله حجاب محدود به اسلام نمیشود .در ادیان گذشته مسیحی ،یهودی ، زرتشتی و ادیان هندو انواعی از حجاب تعریف شد ه است . در بسیاری موارد هر چه طبقه اجتماعی فرد بالاتر بوده حجاب بیشتری وجود داشته و پوشش به نوعی نشان دهنده منزلت اجتماعی فرد بوده است . در دین اسلام این مسئله کاملتر و ظریفتر مطرح شده است.
مسئله حجاب در قران
در چند سوره از قران کریم مسئله حجاب تصریح شده است که نشان از اهمیت موضوع دارد .در آیاتی از سوره نور ،احزاب و انفال به حجاب و عفت زنان اشاره شده است.لفظ حجاب در آیه 54 سوره احزاب اورده شده ."حجاب مخصوص که در قران کریم برای زنان است :یکی خمر(مفرد آن خمار= به کسر "خ" و فتح "م" به معنای روسری است ) در آیه 31 سوره نور است و دیگرجلابیب(مفرد آن جلباب=لباس بلند زنانه)است که در آیه 59 سوره احزاب به ان اشاره شده است "(دانشنامه جهان اسلام)
در سوره احزاب آیه 59 میخوانیم : ای پیامبر به زنان خود و دختران و زنان مومن بگو روسریها و مقنعه های خود را بپیچانند این جور به عفیفه بودن و شریف بودن شناخته می شوند ،تا کسی معترض ایشان نشود وایشان را ازار ندهد و خداوند امرزنده و مهربان است.
قرائتی در کتاب گناه شناسی آورده است :در قران با تعبیرات گوناگون از حیا سخن به میان امده است : حیا در زبان (انعام 108)،حیا در طرز سخن گفتن (احزاب 32)،حیا در راه رفتن (قصص 25)،حیا در شرکت در مجالس میهمانی (احزاب 53)،حیا در نگاه کردن (نور30 و 31)،حیا در امور اقتصادی (بقره 273)،حیا در ورود به منازل (نور 58و 59)
فلسفه حجاب
در دوره های مختلف تاریخی در مورد فلسفه حجاب دلایل مختلفی ذکر شده که بر هریک اشکالاتی وارد است .شهید مطهری این دلایل غیر صحیح را به چند دسته تقسیم کرده است که دارای ریشه های اقتصادی ،اجتماعی،اخلاقی،فلسفی و روانی است. شهید مطهری در فلسفه حجاب از دید اسلام چند دلیل را مطرح میکند که به اختصار بیان میکنیم:
1.آرامش روانی: به علت اثری که دیدن یک زن زیبارو در یک مرد میتواند داشته باشد به خصوص پسرهای نوجوان(حتی پیش از بلوغ) که دچار طوفان های شخصیتی و شهوانی میشوند و از آنجا که امکان ارضای این میل برایشان وجود ندارد ممکن است دچار صدمات روحی و یا خودارضایی شوند. در اینجا وجود حجاب باعث میشود که چنین طوفانهایی با تأخیر صورت گیرند و موکول به زمانی میشوند که پسرها به بلوغ فکری و جنسی رسیده اند.
2_استحکام پیوند خانوادگی: وجود عارضه خیانت به همسر(رابطه شوهر با زنانی غیر از هسرش) ، در همه جای دنیا از عوامل از هم پاشیدگی خانواده است. جالب است که در این موارد فقط مرد محکوم میشود در حالی که در هر خیانتی زنی دیگر هم بوده که از این مرد متأهل دلبری کرده است. از آنجا که بخش عظیمی از میل جنسی مرد با چشمانش پاسخ داده میشود حکم حجاب برای زن در برابر مرد غریبه و حفظ چشم برای مرد در برابر زن غریبه خود یکی از بهترین عوامل ممانعت از اینگونه خیانتهاست.
3-استواری اجتماع: اگر نوجوانان و جوانان ما دچار طوفانهای شهوانی شوند(چنانکه در بالا ذکر شد.) بیشتر وقت آزاد خود را به فکر کردن به این موضوع یا متلک پرانی به دخترها یا دوستیابی و خلاصه در یک کلام با جنس مخالف سپری میکنند. از آنجایی هم که تمکن مالی و فکری لازم برای ازدواج ؛ معمولا" در سنین پایین ایجاد نمیشود این فکر از مخیله جوانان خارج ناشدنیست. حتی در ممالک غیر اسلامی که این روابط جنسی آزاد هستند هم میبینیم که نوجوانان و جوانان با هر بار رابطه فقط برای مدت کوتاهی قانع میشوند و دوباره خیلی زود به این موضوع باز میگردند . در یک کلام وقتشان را با این میل میگذرانند. خب شاید بگویید ایرادش چیست؟ ایرادش اینست که جوانان و نوجوانان آینده سازان ما هستند. اگر ما جوانان به فکر ساختن جامعه نباشیم پس چه کسی میخواهد جامعه را بسازد؟ اگر این مدت زمانی را که برخی پسرها به ...چرخ زدن(با عرض معذرت!) میگذارنند و به دخترها متلک میپرانند تا شاید برگردند و در جوابشان چیزی بگویند تا فقط صدایشان را بشنوند!!! زمانی را که برای دلربایی کردن از دوست دخترشان میگذرانند و مدتی را که به دیدن فیلمهای شهوانی(یادش به خیر یه زمانی فقط عکس بود!!) میگذرانند را صرف کسب علم و آموختن صنعت کنند میدانید چه پیشرفتی پیش میاید؟ ولی در صورتی میتوانند چنین کاری کنند که دچار طوفانهای شهوانی نباشند.
از سوی دیگر با وجود حجاب، زنان بهتر و در آرامش بیشتری میتوانند در جامعه حاضر شوند و در ساخت جامعه یاری کنند. زیرا دچار عشق و عاشقیهای بیدلیل مردها آنهم در محل کار نمیشوند.
باز هم گقتنیست اکثر از موارد تجاوز به عنف و مزاحمتهای خیابانی حاصل همان طوفان فوق الذکر است.
4-ارزش واحترام زن: عجیب است که برخی میگویند حجاب توهین به زن است. حجاب حامل احترام به زن است. بی احترامی به زن اینستکه به برای جذب مشتری برای یک شرکت در بروشور تبلیغاتیش یک عکس آنچنانی از یک زن قرار میدهند. زن میشود وسیله تبلیغ آنهم نه به اسم یک انسان به اسم یک موجود جذاب! این توهین به زن است که او را به جای یک انسان به عنوان یه موجود لطیف و ... بشناسند.
اینکه به جای اینکه به فکر و عقل و هنر زن فکر کنند به اعضا و جوارحش فکر کنند اهانت است و عجب دارم از زنانی که توهین را نادیده گرفته، حجاب را که حامل احترام است را توهین مینامند.
تذکر:دوستان عنایت داسته باشند که علت اصلی اینکه حجاب را بر زنان مسلمان واجب میدانیم دستور خداست. ما با اثبات توحید و نبوت و اثبات الهی و بی تحریف بودن قرآن خود را موظف میدانیم هر دستوری که در قرآن آمده باشد(البته با توجه به آیات ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه) را به مرحل? اجرا در آوریم زیرا دستور خداست.
دلایل فوق الذکر، صرفا" برای کسانیست که میخواهند فلسف? این فرمان را درک نمایند.
ویژگی ذاتی زن و مرد
زن به طور طبیعی گرایش دارد که خود را زیبا و آراسته جلوه دهد ،هرچند قصد اغوا کردن مرد را نداشته باشد."آنچه مرد را تهییج میکند سه چیز است :زیبایی ،زیور و حرکات اغوا کننده که در قران مجید از آنها به تبرج یاد شده است "(قران و مقام زن).که زنان معمولا از این موضوع غافلند و به چیزی جز زیبایی خود نمی اندیشند.گرایش به زیبا جلوه دادن از طرف زن از یک سو موجب دلپذیر شدن محیط خانواده می شود و از سوی دیگر در صورتیکه مهار نشود بسان سیلی بنیان کن تمامیت حیات معنوی انسان را دست خوش زوال و نابودی قرار میدهد و آنها را در چارچوب دنیای مادی رها میکند .
مسئله پوشش در دنیای امروز
در دنیای امروز غرب پوشش مانعی برای آزادی فردی و اجتماعی تلقی میشود و با این سیاست از زن سوء استفاده های مختلف میشود.حتی در جریان جنبش های فمینیسم در خارج از کشور یکی از مسائلی که به شدت مورد انتقاد قرارمیگیرد موضوع حجاب زنان در کشورهای اسلامی است .این موضوع گریبانگیر جامعه ما نیز شده است .میل به خودنمایی به گونه ی نامطلوب بروز کرده که فقط محدود به خانمها نمیشود .یکی از این معضلات تقلید از انواع گروههای متالیست بدون اطلاع از دلایل ایجاد ان (که عموما اعتراض به جامعه زمان خود بوده است)است. این امر نشان از عدم اگاهی جوان از شخصیت خویش و کمبود معنویات در زندگی است .
شبهه:چرا حجاب فقط بر زن واجب است؟
پاسخ:
1.حجاب مخصوص زن نیست. مرد هم به غیر از ستر عورت (در برابر همگان جز زنش) آنجا که احساس کند که ظاهرش در جنس مخالف(غیر همسرش) اثری شهوانی میگذارد باید خود را به حدی بپوشاند که این اثر از بین برود. فرمان حفظ چشم هم مخصوص مرد نیست و زن هم هر جا احساس کند نگاه به مردی(غیر از شوهرش) در او اثر شهوانی میگذارد باید از این نگاه خود را حفظ کند.
2.اینکه تأکید بر حجاب زن است علتش اینستکه جلوه کردن و خود را زیبا و جذاب نشان دادن در زن بیشتر است و نگاههای شهوانی در مرد زیادتر است(به نظر من در بیپایان است!) پس با فرمان حجاب و حفظ چشم شهوت را کنترل میکند. یادمان باشد اسلام نه طرفدار منع شهوت است نه طرفدار آزادی آن؛ اسلام شهوت را قانونمند میکند.
شبهه: اسلام با فرمان حجاب زن را محدود و زندانی میکند!
پاسخ:
این ادعا یک سخن کودکانه است. خب شما اگر اینقدر طرفداری نجات از حصارید نباید در خانه زندگی کنید! باید روز و شبتان را در فضای باز بگذرانید تا آزاد باشید!! همانطور که شما به خانه میروید تا از باد و باران و نور خورشید تابستان و تهاجم موجودات وحشی و موذی در امان باشید؛ زن هم با حجاب خود را از عشقهایی که فقط به خاطر زیباییش است و ربطی به شخصیتش ندارد نجات میدهد.
از این گذشته شما چگونه ادعا میکنید که حجاب حصار زندان است؟ مگر حجاب برای زنان بزرگواری چون مریم و زهرا و زینب(سلام الله علیهن) مشکلی ایجاد کرد؟ دیدیم که هر سه در عصر خود تاریخ ساز بودند. همیچنین است حال بانو گوهرشاد که صدها مرد نامحرم را بر ساخت مسجدی برای امام رضا(ع) گماشت و برای اینکه به درستی بر ایشان ریاست کند نیازی به بیحجابی ندید!
حتی زنان مؤمنه ای که در صدر اسلام در کنار مردان برای دفاع در برابر تهاجمات کفّار شمشیر میزدند حجاب را مانع و حصاری برای جهاد ندیدند.
شبهه: در ایران زنان بی حجاب را شلاق میزنند و اعدام میکنند!!
پاسخ:
هر چند دفاع از حکومت جمهوری اسلامی در برنامه کار این وبلاگ نیست ولی از آنجا که میخواهند اینرا به اسم اسلام به خورد مردم دهند باید جوابی بدهم. در کل قوانین مجازات اسلامی فقط یکجا راجع به زنان بی حجاب سخن رانده شده است:
تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامی:«زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه و یا پنجاه هزار تا پانصدهزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.»
چنانکه ملاحظه میکنید حرفی از شلاق و اعدام نزده است و از آنجا که تبصره دیگری برای موارد تکرار عمل بی حجاب بودن نیاورده بدیهیست هر چند بار هم تکرار شود هم حکم همانست که در بالا از نظرتان گذشت.
شبهه: فرمان حجاب باعث میشود خیلی زنان نتوانند در تابستان بخاطر گرما بیرون بیایند!
پاسخ:
به غیر از دروغ بودن این دعا، این حرف مثل اینستکه بگوییم «اینکه اسلام دفاع از وطن اسلامی را فقط وظیف? مردها میداند باعث میشود در زمان جنگ خیلی از مردهای مسلمان نتوانند به زندگی خود ادامه دهند» خب اگر شما اینرا هم یک ایراد میدانید باید واقعا جوابی قانع کننده بدهیم!
دختران در ترکیه در فشار برای برداشتن حجاب می گریند.در فرانسه هم دختران محجبه از دانشگاه اخراج میشوند!
--------------------------------------
منابع:
-حجاب.استاد مرتضی مطهری.انتشارات صدرا
-مقام زن.مرتضیمطهری.انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)
-جریان شناسی دفاع از حقوق زنان.ابراهیم شفیعی سروستانی.ناشر کتاب طه
-قران ومقام زن.سید علی کمالی.انتشارات هاد
-گناه شناسی . محسن قرائتی.ناشر:مرکز فرهنگی درسهایی از قران
-دانشنامه جهان اسلام
|
|
سلام خدمت دوستان.
وقتی میخواهیم جواب شبهه های افراد بیدین را بدهیم ناگزیر باید به دلایل خود بر وجود خدا نیز بپردازیم.
در ابتدا میخواهم وارد بحثهای خاص نشوم و از راهی وارد شوم که به آن برهان فطرت گویند.این راه راهی ساده است ولی پذیرش آن قدری سخت است. به هر حال به زودی روشهای قطعی تری برای اثبات وجود خدا مطرح میکنیم.
تمایلات فطری
انسان در درون خود دو دستگاه برای درک مسائل دارد . یکی دستگاه عقل و حس واندیشه است که با کمک حواس پنجگان? خودش حس میکند. دستگاه و کانون دیگری هم در انسان هست به کانون تمایلات و احساسات است. مسلم است که میتوانیم فرق احساسات و حس را بفهمیم: ما نمیتوانیم احساساتی مثل عشق و نفرت را با حواس پنجگانه حس کنیم.
یک سری خواسته ها در وجود انسان هست که در حیوان وجود ندارد(خواسته های عالی- مربوط به بعد انسانی در بحث انسان شناسی) مثل کنجکاوی یا نوع دوستی شناختن این تمایلات زیاد هم سخت نیست زیرا با حسابهای دو دو تا چهارتای خوی حیوانی همخوانی ندارند و نیز مانع از اجرای برخی تمایلات حیوانی میشوند به عنوان مثال میل ایثارگری شما را وادار میکند بر عکس میل حیوانی به خوردن برای غذا خوراندن به یک فقیر از غذای خود بگذرید.
گروهی از این تمایلات وقتی انسان به دنیا می آید در انسان به صورت بالقوه وجود دارند یعنی هنوز نمود پیدا ننموده اند و این خود ما هستیم که این تمایلات را در خود پرورش میدهیم و اگر موفق به این کار بشویم به انسانیت میرسیم و گرنه موجودی به مسخ شده تبدیل میشویم.
علم روانشناسی و تمایلات فطری
گروهی از روانشناسان از جمله فروید شعور باطن را عناصر مطرود از شعور ظاهری میدانند. از همین راه هم هست که این افراد پرستش و دین را ساخت? دست بشر میشمارند.
گروه دیگر مانند یونگ ، که خود از شاگردان فروید، معتقدند که شعور باطنی را جدا از شعور ظاهری دانسته میگویند که شعور ظاهری در فطرت هر کسی و در خلقت هر کسی قبل از اینکه به دنیا بیاید با خودش وجود دارد.
روانشناس و فیلسوف آمریکایی ،ویلیام جیمز، در کتابی که در ایران با نام «دین و روان» به چاپ رسیده میگوید:
«هر قدر انگیزه و محرک میلهای ما از این عالم طبیعت سرچشمه گرفته باشد ، غالب میلها و آرزوهای ما از عالم ماوراء طبیعت سرچشمه گرفته است.»
این روانشاس میگوید بیشتر آرزوهای ما ریشه اش طبیعی نیست.اگر میل غذا خوردن در ما وجود دارد ، این غذای خارجیست که این میل را در ما به وجود میاورد ولی در ما میلهای عالیتری وجود دارد که منشأش حقایق بالاتر از امور مادیست.چرا که غالب آنها با حسابهای مادی و عقلانی یعنی با حسابهای فکری که آدم روی منافع و حسابگری بخواهد بوجود بیاوردجور در نمی آید.جای دیگری میگوید:
«هر وضع و حالتی را که "مذهبی" بنامیم چیزی از وقار و وجد و لطف محبت وایثار همراه دارد.اگر خوشی به او روی دهد خنده های جلف و سبک از او دیده نمیشود... آنچه من در آزمایشهای خود اصرار دارم وقار و سنگینی است.»
با توجه به نظرات موافقین و مخالفین قضاوت کنید که تمایلات فطری وجود دارند یا نه.
شناخت خدا به صورت فطری
اگر بپذیریم که تمایلات فطری وجود دارند، میتوانیم وجود خدا را در درون خود احساس کنیم. این راهی است که عرفا با استفاده از آن وجود خدا را برای خود اثبات میکنند. آنها میگویند ما در درون خود حس میکنیم که خدایی هست و همین برای پذیرفتن اینکه خدایی هست بس است:
شورش عشق تو در هیچ سری نیست که نیست
منظر روی تو زیب نظری نیست که نیست
حتی عرفا در این زمینه ادعایی کرده اند اعتراض فقها را برانگیخته و آن اینکه آی? ?? سور? اسراء که میفرماید:«و قضی ربک ان لا تعبدوا الّا ایاه»(=و پروردگارت حکم میدهد که جز او را پرستش نکنید.) قضی را که به معنای حکم کردن است به قضای تکوینی(در بحث قضا و قدر) میگیرند و میگویند بشر نمیتواند کسی جز خدای یگانه را پرستش کند. اگر بت پرست است ؛ اگر مشرک است ؛ اگر بیدین است(که به این واسطه یا خودپرست است یا پول پرست یا دنیا پرست یا شهوت پرست) در تمام این پرستشهای غلط وجود خدا را جستجو میکند ولی از آنجا که گمراه است موجودی غیر از خدا را میپرستد(و پیامبران برای نجات او از این گمراهی آمده اند)
البته این ادعای اخیر را فقها و دانشمندان دینی قبول ندارند ولی به هر حال عرفا از این راه وجود خدا را میپذیرند.(روش فقها و دانشمندان را نیز به زودی مورد برری قرار خواهیم داد.)
اگر ما تمایلات فطری مثل کنجکاوی؛ میل برتری طلبی؛ میل به ستایش موجودی برتر را در خود بنگریم میفهمیم که ما برای خود خدایی را میجوییم.
ما هم اگر در به درون خود بنگریم میبینیم که همیشه به دنبال موجود پاک مقدس؛ همچنین موجودی برتر و بی نیاز و نیز تکیه گاهی برای نیازها میگردیم. خب این موجود کیست؟ موجودی که وقتی درب تمام امیدها بر ما بسته شد به دنبال او میگردیم تا از او یاری بطلبیم کیست؟
او همان خداست.
آیا برهان فطرت مصداق قرآنی و روایی هم دارد؟
پاسخ مثبت است. به آیات زیر از قرآن بنگرید:
خالصانه رو به دین آور ، این فطرتی است که خداوند انسانها را با آن سرشته است.(سور? روم آی???)
و زمانی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم فرزندانشان را بر کشید و آنها را بر خودشان گواه گرفت: آیا (من) پرودگار شما نیستم؟ گفتند: آری ، شهادت میدهیم.(سور? اعراف آی? ???)
در آی? اخیر رمز و حقیقتی وجود دارد. آیه نمیگوید خدا ذری? آدم را از پشت آدم بیرون کشید میگوید ذری? فرزندان آدم را یعنی به عبارت ساده این سؤال "آیا پرودگار شما نیستم؟" در عالم ذر از ما پرسیده شده است و هم? ما در آن عالم بدان پاسخ مثبت داده ایم. و این نشلانگر آنستکه روح ما با وجود خداوند آشناست.
ان شاء الله به زودی راجع به برهانهای دیگر برای اثبات وجود خدا مطالب دیگری میاوریم.
برای قرار دادن نظرات اینجا کلیک کنید
|
پان عربها:
این فرقه که طرفدار برتری نژاد عرب هستند. حرفها و اهانتهای پان ایرانی ها که از پیش از انقلاب آغاز شده است به تبلیغ آنها بین مردم عرب زبان خیلی کمک نموده است شعار انها اینست : «اتحاد مسلمین نه ، اتحاد اعراب»
همکاری آنها با دولت عراق در اوایل جنگ تحمیلی که هنوز نظام موفق به کنترلشان نشده بود در تاریخ ایران ثبت شده است. حال پاداش عربهایی را که با آنها همکاری نمیکنند را چگونه میدهیم؟!!
کشوری که پان عربها میخواهند ایجاد کنند خوزستان و استانهای جنوب شرقی ایران را شامل میشود.
پان عربها با استفاده از تحقیرهای شبانه روزی عربهای میهن پرست را هر روز به سوی خود میکشانند و به گوششان میخوانند: «اینها شما را حتی ایرانی نمیدانند چگونه میخواهید در مملکت ایشان زندگی کنید؟»
پان کردها:
این گروه نیز طرفدار برتری نژاد کرد هستند. هر چند پان ایرانیها بخواطر اینکه در حافظ? ناقصشان خاطر? تلاشهای جدایی طلبان? کوموله های کرد را فراموش نمیکنند سعی در دلجویی از آنها دارند و بین آنها طرفدارانی نیز به هم زده اند ولی عملا اثری روی پان کردها ندارند و حرفهای نژادپرستانه اشان بهانه های مناسبی به دست پان کردها میدهد.
کشوری که جدایی طلبان ترک میخواهند ایجاد کنند کل مناطق کردنشین ایران ، عراق و ترکیه را در بر میگیرد که از ایران کردستان ، کرمانشاه و حتی ایلام را شامل میشود.
پان ترکها:
پان ترکها نیز طرفدار برتری ترکها بر سایر مللند و با بهانه قرار دادن تحقیراتی که بین فارسی زبانها در مورد «ترکها» وجود دارد سعی در تبلیغ خود دارند. گروهی از پان ایرانیها سعی در دلجوئی بی حاصل از آنها دارند و گروهی از آنها نیز آنها را تحقیر کرده و بی فرهنگشان میخوانند.
کشوری که پان ترکها میخواهند برای خود بسازند بخشهایی از ایران ، ترکیه و جمهوری آذربایجان را تشکیل میدهد که از ایران آذربایجان شرقی و غربی و نیز اردبیل و قزوین را شامل میشود.
لازم به ذکر است که نظام جمهوری اسلامی علی رغم ضعفهایش تلاشهای بسیار زیادی برای بازگرداندن پان ترکها و پان کردها و پان عربها کرده است. تعطیلی روزنام? ایران به خواطر کشیدن کاریکاتور تمسخرآمیز نسبت به زبان ترکی یکی از دهها نمون? این تلاشهاست ولی پان ایرانیها حکومت را محکوم میکنند که فقط از عربها طرفداری میکند حال آنکه پانهای ترک و کرد و عرب نیز معتقدند که نظام به آنها بیتوجه است. به نظر من ایراد اصلی از طرز فکر غلط این گروههای نژادپرست است.
پانهای مذهبگرا:
این پانها هرچند دم از جدایی از کشور نمیزنند ولی از آنجا که فقط برای مذهب خود احترام قائلند برای سایر اقشار و قشر غیرمذهبی ایجاد ناراحتی میکنند. محدود کردن آنها به مسلمین کاری نابخردانه است و از این گونه افراطیان در بین پیروان تمام مذاهب پیدا میشود. گروهی از این افراد که در اقلیت مذهبی قرار دارند در فضای اینترنت چهر? واقعی خود را بهتر نشان میدهند و تمام مکاتب دیگر و به خصوص سلام را زیر باران توهین و تهمت میگیرند.
به عنوان کسی که به جوانان این مرز و بوم علاقه دارم به آنها توصیه میکنم از پیروی هر یک از پانهای فوق الذکر خودداری کنند و به فکر اتحاد و همبستگی باشند. چگونه است که برای شکست آلمان نازی،امپریالیسم و کمونیسم دست در دست هم مینهند ولی ما برای حفظ آب و خاکمان نمیتوانیم با هم دوست باشیم؟
برای دادن نظر اینجا کلیک کنید
|
پان ها
اساسا برداشتی که از پانها میشود عبارت است از ناسیونالیستهای افراطی چه در زمین? وطن پرستی چه در زمین? دینداری. افراد پیرو این تحجر(چون نمیتوان اسم آنرا تفکر گذاشت) طرفدار عدم برابری افراد هستند و خود را به واسط? نژاد یا دینشان از سایر انسانها برتر میدانند . در زیر به مهمترین آنها در ایران میپردازیم:
پان ایرانیها:
این افراد میگویند ما آریایی هستیم و از سایر انسانها برتریم. این افراد احساس حقارت خود در برابر پیشرفت غرب و شرق را با دستمایه قرار دادن برتری عهد باستان(!!) التیام میبخشند . باورهای آنها نشانگر اوج نادانی در این افراد است:
این افراد برای اینکه بتوانند بر تاریخ خود تکیه کنند شروع به ساختن افسانه کرده اند. چگونه؟ برخی از دروغهای این افراد را راجع به تاریخ میاورم:
جنگ ماراتن که منجر به شکست داریوش هخامنشی شد دروغ محض است.(یعنی تمام مورخین یونان یا در واقع تنها مورخینی که از فتوحات ایران در آن عصر نوشته اند دروغ میگویند و حرف فاقد سند اینها راست است)
کسی که هخامنشیان را منقرض کرد اسکندر مقدونی نبود بلکه فردی اهل ارومیه به نام اسکندر مغانی بود!!!(یعنی ایران باستان هرگز در دست یونانیها نبوده! پس لابد حکومت سلوکی هم جزئی از حکومتهای ایرانی اصیل است!!)
در نبرد نهاوند، علت شکست ایران ترسیدن فیلهای ایرانی از شترهای اعراب ترسیدند!!(عجیب است که چرا وقتی شاپور دوم ساسانی به جزیرة العرب حمله برد فیلها از شتر نمیترسیدند!!)
همچنین این افراد در نشان دادن اوج علم خود در عهد باستان از هیچ دروغی خودداری نمیکنند:
اولین کشتی به فرمان یک ملک? ایرانی ساخته شد!! (اولین ملک? ایران پوراندخت ساسانی دختر خسرو پرویز و هم عصر اسلام بوده است ؛ پس تمام جنگها دریایی پیش از او دروغ بوده است!!! یا اگر بگوییم آن ملکه پادشاهی نمیکرده پس لابد قبل از طوفان نوح بوده است لذا این ملکه اصلا آریایی نبوده زیرا حمل? آریاییها به فلات ایران هزاران سال بعد از نوح صورت گرفت)
وقتی از آنها میپرسیم: پس چرا هیچ اثری از علم والای آنروز در کتب و اسناد تاریخی وجود ندارد؟ میگویند اعراب کتب ایرانیان را آتش زدند!! در حالی که مدارک و شواهد نشان میدهد که نابودی کامل کتب ایرانی در آن عصر ، هر چند تحت تأثیر تهاجم عرب هم بوده ولی بیشتر این کتب در اثر بی مبالاتی یا حتی توسط ایرانیان نابود شده است. در واقع هر جنگی خسارتهایی را در پی دارد چنانکه فرونشاندن شورش شهر صور توسط اردشیر سوم هخامنشی منجر به سوختن این شهر شد ولی پان ایرانیها میخواهند این حادث? سوختن کتابها را به اسلام مربوط کنند.
در مورد مذهب هم این افراد مذهب باستان را دست مایه قرار داده اند!! پس دین مقدس اسلام را دینی «غیر ایرانی» خوانده ، بدترین اهانتها را به بزرگان و حتی اسم خدا در این دین ، میکنند!! به همین واسطه رابطه اشان با پانهای مذهبی زرتشتی بد نیست. پیروان ضعیف النفس این گروه برای اینکه خود را «ایرانی» کنند(!!) از اسلام ابراز انزجار میکنند و میگویند: «هیچ مسلمانی ایرانی و هیچ ایرانی ای مسلمان نیست!!!!!» در این راه نیز از هیچ تهمتی به اسلام فروگذار نمیکنند:
عربها به زور ایرانیان را «مسلمان» کردند!!(بد نیست بدانید ایران در عصر امویان به طور کامل به دست اعراب افتاد و بنی امیه اسلام آوردن مردم مناطق مفتوحه را خیلی سخت قبول میکردند. حال چگونه است که ایرانیها را به زور مسلمان میکردند؟؟)
عربها مردهای ایرانی را میکشتند و زنهایشان را به کنیزی میبردند!! و حتی به آنها تجاوز میکردند!!!!!(البته ما در تاریخ داریم که اعراب مردان و زنان خاندان یزدگرد و مردان جنگجوی ایران را که با آنها مقابله میکردند به اسارت گرفتند ولی دیگر جایی ننوشته اند که مردم عادی ایران را نیز با آنها به اسارت گرفتند و چه خنده دار با وجود احکام سنگین اسلام راجع به تجاوز به عنف ، این مسلمین بودند که به زنان ایرانی تجاوز میکردند!! واقعا خجالت دارد که اینها برای کوبیدن اسلام به زنان دیار خود نیز رحم نمیکنند!!)
اسلام توجیه گر نظام برده داری بوده است!!! (جالب است که در دنیای متمدن ملل اسلامی اولین کشورهایی بودند که برده داری در آنها محو شد. چگونه است که اسلام خود توجیه گر آن بوده است؟ هر کس از تاریخ اسلام آگاه باشد میداند اسلام تمام تلاش خود را برای مقابله با برده داری کرد و احکام سنگینش در این باره منجر به انقراض سیستم برده داری در ملل اسلامی شد. در عین حال پس از اسلام هر کس هم اگر برده میشد؛ از اسرای جنگی بود که علت هم نبودن سیستمهای امروزی نگهداری از اسرای جنگی وجود نداشته است و این رسمی در سراسر جهان بوده است. در عین حال دیدیم که پیامبر اسلام به اسرای بدر گفت هر کس مسلمان بیسوادی را باسواد کند آزاد است و بسیار در زمینه آزادی بردگان و اسرا سفارش فرمود و این سیستمهای برده داری بعد از اسلام هم دستور اسلام نبوده است. )
فرق یک پان ایرانی و یک میهن پرست چیست؟
یک پان ایرانی به دنبال برتری بی چون چرای ایران نسبت به تمام ملل است و خود را به لحاظ هوش و قدرت جسمی و فکری و مذهب از همه برتر میداند و تمام تجاوزات کشورش به هر کشوری را توجیه میکند در حالی که یک میهن پرست به دنبال «پیشرفت» کشور است و دوست دارد کشورش در میان سایر کشورها شرایطی خوب و مناسب داشته باشد ؛ شاید هرگز به تجاوز به سایر سرزمینها فکر نکند ولی برای حفظ وجب به وجب خاکش حاضر است خون دهد.
یک پان ایرانی مذاهب غیر زرتشتی را و مردم غیر فارسی زبان را (به خصوص اعراب ایرانی را) به شدت تحقیر میکند و باعث نقص در اتحاد مردم میشود در حالی که یک میهن پرست به تمام فرق و تمام اصناف و قومیتهای ایران حرمت میگذارد و معتقد به لزوم اتحاد هم? مردم برای پیشرفت کشور است.
اثر تفکرات پان ایرانیها بر اقوامی که تحقیرشان میکنند چیست؟
انتظار دارید عرب زبانهای ایران وقتی این اهانتها را میشنوند چه عکس العملی نشان دهند؟ در مورد ترکها چه؟ البته این عملکرد ابلهانه باعث تقویت پانهای ترک و عرب و کرد میشود . پان عربها و پان ترکها با نشان دادن حرفهای این گروه نادان به همزبانان خود آنها را در راه استقلال طلبی تشجیع میکنند. وقتی به پان ایرانیها میگوییم که به اینها بهانه ندهید میگویند خوزستان و آذرآبادگان جزء خاک ایرانند ما میخواهیم اینها را از این سرزمینها برانیم!!! جلوتر درمورد این پانها نیز صحبت میشود.
پان ایرانیها از حقوق بشر چه میگویند؟
پان ایرانیها وقتی بخواهند نظام جمهوری اسلامی را محکوم جلوه دهند دم از «نقض» حقوق بشر میزنند ولی وقتی به بحث برابری انسانها میرسند دیگر دل خوشی از حقوق بشر ندارند در ضمن خود را پیرو مذهبی میدانند که نظام فئودالی را صد در صد قبول دارد. و این یکی از علامتهای پان ایرانیهاست:
برای دادن نظر اینجا کلیک کنید
|
سلام. این پست نتیج? اعتراضات پی در پی برخی دوستان و برخی مخالفین وبلاگ است و آن اینکه حرف زدن منرا در مورد زرتشتیها و یا تاریخ ایران گزاف میدانند.برای مثال از بین دوستان لوسیفر و علیار بعضا" در نظرات و حتی یک نفر هم در وبلاگ خودش، مراتب اعتراض خود را به وب من اعلام داشته اند و من هم پاسخهایی به ایشان داده ام.
در مورد تاریخ: من نه تاریخ باستان را محکوم میکنم نه آنرا مثل بعضیها مای? افتخار قرار میدهم. دوستان تاریخ برای افتخار نیست؛ تاریخ برای پند و عبرت است.اینهمه اصرار برای بالا بردن تاریخ باستان برای چیست؟
آیا دقت کرده اید خارجیها سعی دارند تمام تمدن ایران و مصر و کلا" ملل اسلامی را به زمان پیش از اسلام جلوه دهند؟(ایران باستان،مصر فراعنه و سوریه و فلسطینی که جزء خاک روم بوده است.) آیا میدانید همین عربستانی که اینها چنین جلوه اش میدهند تا پیش از اسلام ده سلسل? حکومتی به خود دیده است؟
اگر در تاریخ باستان جناب شاپور ساسانی پس به بند کشیدن قیصر روم او را به بیگاری میکشد و هرگز آزاد نمیکند؛الب ارسلان سلجوقی بعد از در بند کردن قیصر روم در نبرد ملازگرد او را در ازای جریمه ای که آنرا با جواهری که همراهش بود پرداخت،آزاد میکند! خب کدامیک متمدنانه ترست؟
من نمیگم ما در تاریخ باستان بزرگانی نداریم ولی باید گوشه های تاریک تاریخمان را هم ببینیم: شهبانو پروشات را، اردشیر سوم را،کشتار مزدکیان را و ...
چرا نباید دگر اندیشان حق اظهار نظر در مورد تاریخ را داشته باشند؟ چرا اگر کسی از دین بد بگوید روشنفکر است ولی اگر از تخت جمشید بد بگوید دشمن این میهن است؟
چرا حق داریم از منشور کوروش هخامنشی سخن بگوییم ولی حق نداریم از اینکه همین آقا به نقل از تاریخ برای هیچ تمدنی حق استقلال قائل نبوده استحرف بزنیم؟ چرا حق داریم از دلاوریهای داریوش هخامنشی بگوییم ولی حق نداریم جایی از اینکه در کتیب? بیستون با افتخار از بریدن گوش و بینی و در آوردن چشم یک شورشی و قرار دادن او در انظار عموم و سپس بدار کشیدنش در در همدان میگوید؛ سخن بگوییم؟آیا آغامحمدخان قاجار با لطفعلیخان زند چنین کرد که داریوش با این شورشی کرده است؟
دوستان عزیز! تاریخ برای عبرت آموزیست.
در مورد زرتشتیها: من دیگر مانده ام که به چه زبانی بگویم که من با زرتشت و آئینش کاری ندارم؟ هر چند نکات انحرافی زیادی در این آئین هست ولی باید بگویم که من به این آئین اهمیتی نمیدهم که بخواهم بر علیه آن حرف بزنم. این پیروان این دین هستند که میخواهند بر علیه اسلام حرف بزنند.
دوستانی هستند که از احترام زرتشتیها به اسلام و حتی شرکتشان در مراسم زنجیرزنی محرم سخن میگویند(راست و دروغش پای خودشان) خب مگر من با این قشر طرف شده ام؟ مگر من به مراسم و اعیاد آنها کوچکترین بی حرمتی کرده ام؟بعد هم اینکه آنها در بین مسلمانان احترام را نگه میدارند که دلیل بر عدم دشمنیشان با مسلمین نیست؛ شما بروید وبهایشان را ببینید و بعد بیایید و چنین ادعایی کنید.
دوستانی دیگر از اینکه این گروه بسیار نیکو رفتار میکنند و هرگز کردار و پندار و گفتار نانیکویی ندارند سخن میرانند.خب اینیکی را خودم از نزدیک دیده ام که این دوستان عزیز هم دروغ میگویند و هم فحش میدهند و هم پندار خیلی از این افراد به هیچ وجه نیکو نیست که پایینتر از نمونه هایش برایتان میگویم.چیزی را هم که خوب یاد گرفته اند اینکه کسی که گفتار و پندار و کردار نیکو نداشته باشد زرتشتی نیست! پس هر کس به اسم ما به شما فحش داد خیالتان راحت که از ما نیست!!!! خب اگر اینطوریست تمام خلافکارها و دروغگوها و گناهکاران هم چون ایمان حقیقی به خدا ندارند از اسلام خارجند!! آخر این هم شد دلیل؟
ما به زرتشتیها کاری نداریم؛ تا جایی که آنها هم به ما کاری نداشته باشند ولی وقتی شروع میکنند به تهمت زدن،شروع میکنند به اهانت کردن باید پاسخ بشنوند.
حالا میخواهم برایتان از نگارند? وبلاگ «زرتشت اسطوره نیست» بنویسم. نگارنده این وب خانم آرزو یا مهتاب است که به قول خودش از هر دو اسمش خوشش میاید و البته با عنوان «دختر زرتشتی» مطلب مینویسد. ایشان،که در وب خودش کمال ادب و احترام به اسلام و مسلمین را نگه میدارد(!!)، وقتی من در مطلب « ترفندهای شبهه افکنها(?)» که من از کتاب آیین اوستا که تألیف سیاوش اوستا، پان ایرانی کثیف است، بد گفته بودم، به خیال اینکه منظورم کتاب مقدس زرتشتیان است در بخش نظرات اعتراضات تندی به من نموده بود ولی خندوار است که من قبلا" نظرات او را در سایر وبها دیده بودم:
نظرات ایشان در وبلاگ « نا گفته های تاریخ »:
نویسنده: مهتاب
چهارشنبه 24 مرداد1386 ساعت: 22:43
درود
پس محمد نمیدانسته که ایرانیان خداپرستند؟
نمیدانسته که راه در جهان یکی است و آن راه راستی است؟
خوب شد که او به ایرانیان دروغگویی آموخت.
وب سایت(البته آدرسی که از خود گذاشته اند غلط است و وجود خارجی دارد!!صداقت را میبینید؟؟)
نویسنده: مهتاب
یکشنبه 28 مرداد1386 ساعت: 16:41
درود
نمیدانم چگونه زبان و فرهنگ خود را به پیامبری تازی فروختیم؟!
بدرود
این هم از گفتار نیک خانم!!
جالب اینکه ایشان وبلاگ «منطق» را هم که در حال حاضر اسلامستیزترین وب بلاگفاست را نیز لینک کرده و مخاطبین وبش را هم به خواندن این وبلاگ کرده است و این هم نظر ایشان در وب منطق:
ایشان در مورد متن سراسر تهمت و دروغ جناب منطق میفرمایند:
نویسنده: آرزو
یکشنبه 22 مهر1386 ساعت: 17:26
درود
جالب و حقیقتی روشن بود.
در ضمن واقعا هیچ دلیل تاریخی وجود ندارد که ابراهیم کعبه را ساخته باشد(!!!!!!).این دیگر یک بیان روشنتر است.
نشانی جدید تارنگارتان در پیوندهایم خواهم گذاشت.
بدرود
و اینجا هم میبینیم که ایشان علیرغم اینکه انتظار احترام به دینش را دارد،باز هم از اراجیفی که به دروغ در مورد اسلام گفته میشود تحت عنوان «حقیقت روشن» یاد میکند.خب اینهم از پندار نیک این عزیزان!!!!
برخی از دوستان معتقدند که آقای «منطق» که در وبش اینهمه با اسلام میستیزد و آنهمه اهانت میکند هم «زرتشتیست»
اکنون هم به دو مورد از شبهاتی که اقلیتهای مذهبی رواج داده اند میپردازم:
شبهه:تعداد خلافکارها و زندانیان ما در مقابل خلافکاران و زندانیان مسلمان ناچیز و عملا" صفر است!!!
پاسخ:این مسئله به هیچ وجه نشان دهند? برتری سایر مذاهب نیست.اگر این آماری که ادعا میکنید واقعا" حقیقت داشته باشد علت آن اینستکه:
?.شمار و تعداد شما نسبت به مسلمانان ایران حتی یک در صد هم نیست پس در امارها به چشم نمیایید.
?.شما از آنجا که در اقلیت هستید در موضع انفعالی قرار دارید و به هر خلافی به چشم آبروبردن از دینتان نگاه میکنید پس تا آنجا که ممکن است از کاری که در برابر دیگران آبروی دینتان را ببرد خودداری میکنید.(هر چند در بالا ثابت کردم که در این دعوی هم صادق نیستید)
ما هم میتوانیم در مقابل ممالکی را مثال بزنیم که مسلمین در آنها در اقلیتند مثل یک خانم عرب که مقیم استرالیا بود که به من میگفت:من همیشه سعی میکنم به مردم اطرافم بفهمانم که ما تروریست نیستیم. بله مسلمین هم در در کشورهایی که در اقلیتند دست به خلاف نمیزنند. شما اگر راست میگویید تخلفات یهودیها و مسیحیها را در فلسطین و اروپا نام ببرید و تخلفات موبدان زرتشتی را در عصر ساسانی تا معلوم شود که اهل خلاف در بین شما هست یا نه.
شبهه:ما به مسلمانان احترام میگذاریم ولی آنها ما را نجس میخوانند!!
البته من به نوب? خودم از این دوستان که ما را با احکام اسلامی آشنا میکنند متشکرم!!! ولی میشود بفرمایید شما کدام قسم از نجاسات هستید؟؟؟ تا آنجا که اطلاع داریم در هیچ یک از اقسام نجاسات اهل کتاب جای نمیگیرند البته اگر اینقدر علاقه دارید از این دسته باشید ما هم مخالفتی نداریم!
از نظر اسلام اهل کتاب هرگز نجس نبوده اند و من نمیدانم شما از سر چه دشمنی به ما این افترا میزنید.
همین شبهه نمونه ای از دروغهای شماست!
دوستان عزیزم تذکر این نکته را الزامی میدانم که اقلیتهای مذهبی با اینگونه مظلوم نماییها و خود را پاک جلوه دادنها سعی در انحراف جوانان ما دارند.مراقب باشید تا به اسم دین باستان و دین صلح و این دروغها فریبتان ندهند.
برای نظر دادن اینجا کلیک کنید.
|
ترجمۀ غلط از قرآن و تفسیر به رأی
در این راه این ملحدین که معمولا از انسانیت چندان زیادی هم سود نمیبرند آیات قرآن را به نفع خود ترجمه میکنند:
برای مثال این ترجمه ایست که یک شبهه افکن دروغگو از آیۀ 28 سورۀ آل عمران آورده است:
مؤمنین نباید غیر مؤمن به اسلام را به دوستی بگیرند مگر از روی ترس و خدا شما را از خودش بر حذر میکند(!) تا از غیر مؤمنین نترسید و از خدا بترسید.
میبینیم که شبهه افکن سعی کرده با ترجمۀ غلط قرآن را به خودخواهی و دعوت به دورو بودن محکوم کند و همچنین با بکار بردن واژۀ «غیر مؤمن به اسلام» خواسته بگوید روی سخن قرآن در این کلام مسیحیان و یهودیان و زرتشتیها است و اما معنی حقیقی آیه اینست:
مؤمنین «کافران» را «به جای مؤمنین» به دوستی «نمیگیرند» و هر کس چنین کند به هیچ وجه از (بندگان) خدا نیست مگر آنکه از (دشمنی و شکنجۀ) آنها بسیار بترسند و خدای یگانه «مواظب» شماست و بازگشت به سوی خداست.
اختلاف ترجمه را دیدید؟ کلماتی را که این شبهه افکن غلط ترجمه کرده را با گیومه مشخص کردم تا بیشتر دقت کنید. میبینید که اینجا هیچ حرفی از اهل کتاب و ترسیدن از خدا نیست. متأسفانه ترجمۀ غلط و تفسیرمآبانۀ آقای الهی قمشه ای هم به این قماش از ملحدین خیلی کمک کرده است به طوری که ایشان در برخی موارد به جای ترجمه کردن آیه تفسیر خودشان از آیه را بیان میکنند. من به جوانان توصیه میکنم تا آنجا که میتوانند عربی یاد بگیرند تا خود بتوانند به درستی ترجمۀ آیات اطمینان یابند.
از سوی دیگر الحادگرایان سعی دارند با تفسیر به رأی مفهوم اسلام را در ذهن جهانیان مخدوش کنند و بارزترین نمونه اش هم تفسیرشان از این آیه است:
هر جا کفّار را یافتید آنها را بکشید.
که از آن تفسیر به جنگ طلب بودن اسلام میکنند در جواب این تفسیرها باید بدانیم که:
اول از همه تفسیر قرآن کار هر کسی نیست و وقتی علما پس از دهها سال تحصیل علم ، کتاب تفسیر مینویسند معلوم میشود که چقدر اینکار دشوار است.
دوم اینکه هر آیه شأن نزولی دارد این آیه زمانی نازل شد که کفّار عهد صلح دهسالۀ خود با پیامبر را زیر پا نهادند و گروهی از مؤمنین را به قتل رساندند بد نیست بدانیم که بعد از این آیه بود که مکه توسط مسلمین تسخیر شد ولی با این وجود هیچ خونی ریخته نشد.
سوم اینکه برخی آیات محکمات و بعضی متشابهاتند ؛ برخی ناسخ و گروهی منسوخند آیا این آیات را تشخیص میدهید که به تفسیر قرآن میپردازید؟ بد نیست بدانید نظر قرآن در مورد کافران فقط با آن آیه مشخص نمیشود و آیاتی مثل آیات سورۀ کافرون نیز باید مد نظر قرار گیرند:
بگو ای کافران آنچه میپرستید را نمیپرستم ... دینتان برای خودتان و دین من برای خودم
که نشان میدهد که قرآن کفار را به حال خود رها کرده و بخواطر دین غلطشان حکم به اعدامشان نمیدهد
|
اولی اینکه اگر در اینترنت جستجو کنید این مطلب رو در وبلاگهای دیگه ای میبینید . من خودم اولین بار در اردیبهشت ماه امسال این مطلب رو از کتاب فاطمه فاطمه است و سخنرانی بانوی اسلام برداشتم و در یکی از وبلاگهایم پست کردم. دوستانی هم با ذکر منبع یا بدون اینکار مطلب رو در وبلاگ خودشون پست کردن. متاسفانه بعدا وبلاگ من پاک شد و من الان مطلبم را در وبلاگهای دیگر میبینم .پس دوستان خیال نکنند بدون ذکر منبع از وبلاگ دیگری مطلب آورده ام .
دومی هم اینکه این مطلب به غیر از بار معنایی تلاشیست که برخی دوستان مذهبی که دیدی منفی به دکتر شریعتی دارند بدانند که دکتر شریعتی هم طرفدار دین اسلام بوده و عده ای مغرض میخواهند او را مقابل ما قرار دهند در حالی که شریعتی هم یک فرد مذهبی و البته روشنفکر بوده است.
زن اروپایی
البته این نوع زنها که در پشت مجله «زن روز» (در آن زمان و این زمان در اینترنت ) میبینیم در اروپا هم هستند اما در جاهای مخصوصی !! به عنوان «زن شب» این غیر از زن اروپایی است ... فقط بعضی از زنان اروپایی هستند که ما حق داریم بشناسیم . آنهایی را که فیلمها و مجله ها و تلویزیون های جنسی و رمانهای نویسندگان جنسی به ما نشان میدهند به عنوان تیپ کلی «زن اروپایی» یه ما میشناسانند .
حق نداریم آن دختر اروپایی را بشناسیم که از شانزده سالگی به صحرای نوبی به آفریقا به به صحرای الجزایر به استرالیا میرود تمام عمرش را در محیطهای وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی میگذراند و شب و روز در جوانی و کمال پیری درباره ی امواجی که از شاخکهای مورچه فرستاده میشود و شاخکهای (مورچه های) دیگر آنرا دریافت میکنند و چون عمر را به پایان میبرد دخترش کار و فکر او را دنبال میکند این نسل دوم زن اروپایی در سن پنجاه سالگی به فرانسه باز می گردد و در دانشگاه میگوید : «من سخن گفتن مورچه را کشف کرده ام و بعضی از علایم مکالمه او را یافته ام.»
حق نداریم «مادام گواشن» را بشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشه افکار و مسایل فلسفی حکمت بوعلی و ابن رشد و ملاصدرا و حاجی ملاهادی سبزواری (آیا این افراد را میشناسید ؟ ) را در فلسفه یونان و آثار ارسطو و دیگران پیدا کرد و با هم مقایسه نمود آنچه حکمای ما بد ترجمه کرده اند را تصحیح نمود.
...حق نداریم «رزاس دولا شاپل » که بیش از همه ی علمای اسلام و حتی همه شیعیان و کباده کشان ولایت علی و مدعیان معارف علوی , او یک دختر زیبای آزاد و مرفه سوئدی نژاد , با دوری از جو فرهنگی اسلام و زمینه تربیتی و اعتقادی شیعی , از آغاز جوانی زندگیش را وقف شناخت آن روحی کرد که در اندام اسلام مجهول ماند ... درست ترین خطوط سیمای علی لطیف ترین موجها ی روح و ابعاد احساس و بلندترین پرشهای اندیشه او را یافت و رنجها و تنهاییها و شکستها و هراسها و نیازهای او را برای نخستین بار و نه تنها علی بدر و حنین که علی محراب و شب و چاههای بیرون مدینه را را نیز پیدا کرد و نهج البلاغه او را .این دختر کافر جهنمی که هم آنچه علی به قلم آورده است پراکنده در این کتاب و آن دفتر و یا بیشتر نسخه های خطی پنهان اینجا و آنجا همه را گرد آورد و خواند ترجمه و تفسیر کرد و زیباترین نوشته هایی را که درباره کسی از یک قلم جاری شده است درباره علی نوشت و اکنون چهل و دو سال است که لحظه ای سر از اندیشه و تامل و کار و تحقیق بر نگرفته است .
ما حق نداریم دوشیزه «میشن» را بشناسیم که در اشغال پاریس بوسیله نازیها از سنگر نهضت مقاومت فرانسه ضربه هایی چنان کاری به ارتش هیتلری زد که دو بار غایبانه به مرگ محکوم شد و با اینکه خود یهودی است انسان بودن و آزادی را در اوجی میفهمد که اکنون در صف «فداییان فلسطینی» علیه صهیونیسم میجنگد!
ما حق نداریم هزارها دختر پاریسی را که دوشادوش مجاهدان الجزایری بی نام و نشان و بی انتظار پاداشی دنیوی یا ثواب اخروی در سازمانهای مخفی سنگرهای کوهستان ی و قلب پایگاههای جنگلی از سینه صحرای آتش ریز صحرای الجزایر تا زیرزمینها و پناهگاههای شهر شهوت و شراب پاریسعلیه استعمار فرانسه و قداره بندی چون ژنرال دوگلو سوستل و سالان و آرگو جنگیدند و شکنجه های هولناک را و شهادتهای شکوهمند را در راه آزادی ملتی بیگانه استقبال کردند .
ما حق نداریم که «آنجلا» دختر آمریکایی یا دختر ایرلندی را که دو ملت اسیر چه میگویم؟ همه مردم آزاده جهان و تمام بشریت مجروح و محکوم تبعیض و ستم و استثمار چشم به آنان دوخته اند بشناسیم و بدانیم که زن فرنگی نه آنچنان که آقایان محترم مسعودیها و فرامرزیها بنام «زن روز» اروپا به اطلاعات بانوان ما میرسانند ... تا آنجا پیشرفته که که تجسم ایده آل یک ملت و مظهر نجات و غرور و افتخار یک نژاد شده است ... یک بار ندیدم از دانشگاه کمبریج یا سوربن یا هاروارد عکس بردارند و بگویند که دختران دانشجو چگونه می آیند و چگونه میروند.چگونه در کتابخانه ها بر روی نسخه های قرنهای چهارده و پانزده اروپا و الواحی که از دوهزار پانصد تا سه هزار سال پیش در چین پیدا شده یا روی نسخه ای از قرآن نسخه هایی از کتب خطی لاتین و یونانی و میخی و سانسکریت از صبح تا شب خم میشوند بی آنکه تکانی بخورند و چشم به این سو و آن سو بدوانند تا کتابدار کتاب را نمیگیرد و عذرشان را نمیخواهد سرشان از روی کتاب برداشته نمیشود
منبع: «فاطمه فاطمه است» اثر دکتر علی شریعتی
|